سلام بامداد عزیز. این که شما شعرهای من رو می خونید، اونم پنجاه بار! من رو خیلی خوشحال می کنه و البته در من این حس مسئولیت رو به وجود میاره که شاعر بهتری باشم. خیلی ازتون ممنونم. خیلی خیلی خیلی!
و البته درباره ی این شعر. حق با شماست. خودم هم موقع گفتن این شعر هزاربار خوندمش اما اون چیزی که می خواستم نشد. اما بازم با این حال متوجه کاستی اون نشدم. شاید بعضی از شعرها هیچوقت قصد خوب شدن ندارن!
بازم ازتون ممنونم، خیلی :))
سلام. انتقاد خیلی درستی کردید. این پایان بندی به اندازه ی کافی شوکه کننده نیست و زیادی بی پرده و شفافه! الان با چیزی که گفتید فکر می کنم این شعر ارزش دوباره نویسی داشته باشه.
ممنون به خاطر کمک هاتون استاد :))
حس تنهایی عمیقی را در این شعر میشود احساس کرد تنهایی که با بی اعتمادی به آنچه این زمانه عشق مینامند وقتی خواندم بی اختیار دلم گرفت برای خودمان که شاید هرگز دوست داشتن و دوست داشته شدن را تجربه نکنیم . دست مریزاد