به نام خدا
پسندم حرف حقی را که گفتی
حقیقت را تو هرگز کی نهفتی
-
ولیکن دیگری ، زیبا سروده
دل من را به نیکویی ، ربوده
-
دگر باطل بگفته حرف خود را
پذیرفتم به هر آشی ، نخود را
-
مهم شعروهنرباشد دراین جا
برای معرفت ، شد کمترین جا
-
بیا تکلیف خود ،
... دیدن ادامه ››
بنما تو روشن
ز یک رنگی شود دنیا چو گلشن
-
سه کس دعوا چو می کردند باهم
بساط رفتن قاضی فراهم
-
یکی گفتا که قاضی حرفم این است
که قاضی گفت حق با تو یقین است
-
دگر گفت اینکه مطلب زین قرار است
و قاضی گفت حقت با تو یار است
-
ولیکن شخص سوم اینچنین گفت
حقیقت را ز ِمن ، باید که بشنفت
-
شنیدم حرف حق، تنها تو گفتی
که هم با قدرت و ، گردن کلفتی
-
بیا تکلیف خود را، کن تو روشن
ز یک رنگی شود دنیا چو گلشن
14/2/1393 با ویرایش
پذیرای نقد