در اضطرار اضطراب استحاله شده
خطر خاطرات خواب شده
تظاهر به ظهور ظهیری می کنند
که دردهای ماندگار شده اش ، یادگاری اند
در هجومی مختوم شده
به تن طناز غمزه بازی
که تب تند زمستان را
در خش خش خزان زرد شده
با عبور ابرهای باران خورده
از گذشته
... دیدن ادامه ››
های گذار شده
در زمان زوال شده،گذرانده است
و در نهایتِ بینهایتی نهانش
منِ من باقی ماند و اویِ بی من
که اکنون فقط رغس خاطره ام
می رقصد در جنون تنهایی اش
پ.ن :
اضطرار: درماندگی. استهاله: دگرگون شدن. ظهیر: یاور،مددکار.
هجمه: حمله. مختوم: پایان یافته. طناز: افسونگر.
گذار: گذشتن. زوال:نابودی و نقصان رقس: نیکویی
"الیطا"