خوشبختی و...
انتهای تمام جاده های دنیا،
در سکوت چشمهایت
جا می ماند
و من ..
آه که من هم ،
جا می مانم کنار نهالی که بیتوته کرده بود
پشت به قول های چند ساله ات
که من هم...
ای باران خورده در کویر چشمهای داغ خورده ام!...
از این پس،
اوازها و شعرها و تمام رویاهایم را به تو میسپارم
و رد میشوم
از جاده ای که از ابتدای شعرهایم
با تو ترسیم یک دنیا خواستن بود در مقام عشق...