برای دومین بار دیدم و بسیار لذت بردم و برای دومین بار گریه کردم، جالب بود اکثر مواقع این کار را خوب بلد نیستم.
به باور من جنس داستان از جنس اتفاقات این روزهای دیارمان بود، جوان تر های بی امید و بیچاره به دنبال تکه ای نان می گردند و عده ای هرکاره و بدکاره بدنبال میرزا آقاسی ها میروند برای چپاول و غارت.
بزرگ تر ها هم محتاط تر از گذشته جامه داری ان دسته از جوان هایی را بر عهده گرفته اند که اندکی پر امید تر اند، تا به انها بگویند که چه قدر تنهایند و انها را هم نا امید کنند. و چه قدر تنهایند امثال میرزا تقی خان های فراهانی.
استاد رفیعی به زیبایی این نمایش رو آینه تاریخ معرفی می کنند، من در آن خودمان را دیدم، به نظرم نیازی به بازگویی فرامکانی و فرازمانی از تاریخ نیست فقط همین که خودمان را ببینیم کافی است، باید خودمان را خوب ببینیم.
.......بگذریم....
طراحی صحنه برایم تازگی داشت ولی در بعضی مواقع وجود مزاحم عنصر آب رو هم حس کردم.