تماشای "اعترافات ذهن خطرناک من" به نویسندگی و کارگردانی هومن سیدی در روز اول اکران عمومی دلچسب بود. فضای برزخ گونه فیلم و بازی درخشان سیامک صفری - که همراه هنرنمایی و درخشش در تئاتر (البته در ژانر و تیپ بازی مختص به خود که شناخته شده و برند شده به نام اوست) حالا در قاب دوربین هومن سیدی میدرخشد - همخوان و موافق سلیقه من است.
بازی عباس غزالی مثل خود کارگردان در حال رشد است و اگر به راه تقلید و بازی تیپ نرود رشد خوبی خواهد کرد. مورد خوشایند دیگر اینکه نگار جواهریان هم تصمیم گرفته از عصا، ویلچر و معصومیت دوری کند و کمی متفاوت تر به ایفای نقش بپردازد.
حضور بابک حمیدیان و چکامه چمن ماه ، از نقاط ضعف داستانی کار هومن سیدی است. حضور سکانس هایی که بی جا ، بی ربط به داستان و اضافی است. شاید با ریشه یابی در اینکه آیا فیلم، کپی برداری از آثار خارجی است یا خیر! بتوان دلیل حضور این عناصر نچسب و نامربوط به داستان فیلم را درک کرد.
فیلم حال و هوای "ممنتو" اثر کریستوفر نولان را به خاطر میآورد. در زیر خلاصه ای از "ممنتو" ارائه شده و پس از تماشای
... دیدن ادامه ››
آن، قضاوت با خود تماشاگر است که هومن سیدی تا چه حد مشق فیلم نولان را کرده است. اما نوع روایت داستان در فیلم هومن سیدی جدید است و فارق از اینکه آیا کپی برداری اتفاق افتاده یا خیر ، این اتفاق و ایجاد تنوع روایت داستان در فیلم های ایرانی بسیار به جا و لازم است. از این حیث که کارگردانان ایرانی کلاسی تمرینی جهت پیشرفت، با بهره گیری از آثار کارگردانان متبحر و بزرگی چون نولان برای خود ترتیب دهند باید خوشحال بود و میتوان به آنها آفرین گفت. از طرف دیگر، اگر تماشاگر تشابه کمتری میان این دو فیلم دریافت کرد، باید به هومن سیدی دو چندان تبریک گفت ... قضاوت با تماشاگر است.
ممنتو (یادآوری) :
2000 میلادی
کارگردان : کریستوفر نولان.
فیلم نامه : کریستوفر نولان ، بر اساس داستان کوتاهی از جاناتان نولان.
لئونارد شلبی ( گای پیرس ) می خواهد کسی را که همسرش را کشته ، پیدا کند و بکشد. او ضمنا در همان حادثه وحشتناک قتل همسرش به مغزش صدمه وارد شده و حالا از نوعی بیماری کمیاب و غیر قابل علاج رنج می برد. او دچار نوعی فراموشی عجیب و غریب شده ، به این صورت که می داند کیست و همه چیز را تا زمان قتل همسرش به خوبی به خاطر دارد ولی دیگر نمی تواند خاطرات جدیدی داشته باشد.
او آدم هایی را که ملاقات می کند ، جاهایی را که بوده و یا کارهایی را که همین پانزده دقیقه پیش انجام داده فراموش می کند. لئونارد از روی غریزه، سیستمی سرهم می کند تا به او در یادآوری کمک کند. او از هر کس و یا هر جایی که ملاقات می کند عکس می گیرد و زیر آنها یادداشتی می نویسد تا به یاد آورد. او همچنین نشانه های مهمی را که در رسیدن به هدف یاری اش می کنند را روی بدنش خالکوبی می کند. در حالی که نقصی به این بزرگی دارد و در حالی که نمی داند به چه کسی باید اعتماد کند ، فکر انتقام رهایش نمی کند ...
روایت ماجرا از آخر به اول است.
ممنتو با سؤال “کجا هستم؟” شروع و با سؤال “کجا بودم؟” تمام میشود. سؤالهایی ساده ولی بهغایت فلسفی و قابل تأمل. انگار ما و لئونارد از وسط یک کابوس پا به دنیای پر رمز و راز فیلم گذاشتهایم و در آخر در یک کابوس تازه رها میشویم.
ممنتو تصویرگر تنهایی قهرمانش هم هست. لئونارد تنهاست و به دنبال عامل تنها شدنش است. در این راه هر کس هم به سراغش میآید در واقع قصد کمک به او را ندارد و به دنبال هدف دیگری است. در واقع عارضهی لئونارد ابزاری برای آدمهای دور و برش است که از او ابزاردستی برای خودشان بسازند.
فیلمی که فقط 5 یا 6 شخصیت (با احتساب متصدی هتل) دارد و به طرز حیرتانگیزی دنیای معماوارش را به تماشاگر تحمیل میکند حالا تمام میشود و مثل لئونارد که در خیابانهای شهر سرگردان است ما هم به عنوان تماشاگر فیلم حیرانیم.
حیرانیم که به چه قسمت از اطلاعاتی که در طول فیلم به دست آوردهایم میشود اطمینان کرد؟ چرا جزییات داستان را به خاطر نمیآوریم؟
و نولان این چنین از تماشاگر هم یک لئونارد میسازد. موقعیت وحشتناکی است که ذهن نتواند چیزی را در درونش ثبت و ضبط کند. تمام ارتباطات ما، دوستیها و دشمنیهای ما و تمام تصمیماتی که میگیریم صرفاً مربوط به اطلاعاتی است که در ذهنمان ثبت شده است و حالا پر کردن این خلأ در فیلم، پرنشدنی به نظر میرسد.
منتظر خواندن نظرات دیگران درباره تشابهات و اینکه آیا فیلم کپی برداری است یا خیر؟ آیا این اتفاق مثبت ، منفی یا بی تاثیر است؟ هستم.
تماشای "اعترافات ذهن خطرناک من" رو به همه دوستان عزیز پیشنهاد میکنم.