در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ز قریشی درباره نمایش فهرست: فهرست: مرگ تدریجی و دردناک در تالار حافظ تشکر از عوامل برای زحمت های
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 14:28:36
ز قریشی (ghoreishii)
درباره نمایش فهرست i
فهرست: مرگ تدریجی و دردناک در تالار حافظ
تشکر از عوامل برای زحمت های زیاد، اما نمایشی بسیار کشدار و نچسب از آب درآمده است. فقط باید اجرا را ببینید تا این کشداری بیمورد را لمس و درک کنید. درونمایه ای که می شد در نهایتا ۶۰ دقیقه اجرا، خلاصه شود دیروز در ۲ ساعت و پنجاه دقیقه کش داده شد. با مکث های بیمورد و به وفور، که هر چه فکر کردیم نفهمیدیم چه کمکی به انتقال پیام میکردند. مرگ تدریجی ای را تجربه کردیم و نه راه پس داشتیم و نه راه پیش. فقط تحمل کردیم تا تمام شود.
درست زمانی که برای تحمل پذیر کردن این عذاب، داشتم در خیالات خودم، مدت زمان اجرای «ملاقات بانوی سالخورده» استاد سمندریان و «کالیگولا» و «در انتظار گودو»ی همایون غنی زاده را مرور میکردم که چرا آن اجراهای طولانی عذاب کشنده نداشتند بلکه لذت بخش هم بودند، یکی از همسرایان «فهرست» نام سامویل بکت رو برد و گفت حتی در نمایشنامه های بکت نیز قهرمان داستان چیزی میگوید و قهرمان «فهرست» همچنان سکوت اختیار کرد. یعنی «فهرست» از کارهای بکت هم (به قول جوانترها) خفن تر است آیا؟ مفاهیم ،البته به زعم بعضی، انتزاعی و عمیق را در این فضای بیش از حد شلوغ و سرسام آور منتقل می کنید؟ آنهم جسته گریخته و بی سر و ته و بی ربط و تقریبا پرداخت نشده.
وقتی صندلیها مثل این صندلیهای بسیار نا راحت تالار حافظ باشد آدم به شوق درونمایه کار، آسیب جدی به ستون فقرات را تحمل میکند. وقتی درونمایه علیرغم ادعای ظاهری اش، اینقدر ضعیف پرداخت شده باشد، تماشاچی به بازی های خوب دل خوش می کند. بازی ها هم که نیازی به توصیف ندارند و فقط باید ببینید! بازی های ناهماهنگ و ضعیف همسرایان در جاهایی که باید هماهنگ می بودند، بازی مکانیکی و مصنوعی یکی از ۳ بازیگر نقش قهرمان داستان، و ...
دیروز در جای بسیار دوری ... دیدن ادامه ›› مهمان بودیم، با زبان روزه به شوق پیشنهاد تیوال مسیر طولانی را آمدیم، هزینه بلیط دادیم و ۳ ساعت هم وقتمان به اینصورتی که توضیح دادم به فنا رفت، و همچنین به علت تاخیر در شروع اجرا و نیز بجای ۱۲۰ دقیقه معهود، ۱۵۰ دقیقه اجرا، به افطار هم نرسیدیم. تا چهارراه ولیعصر صدای بعضی دیگر از تماشاگران را میشنیدیم که حال و روزی بهتر از ما نداشتند و همه ناراضی و ناراحت و خسته جسمی و روحی. مغبون شدیم از هر جهت، دستمریزاد!
شجاعتتان در ابراز نارضایتی از نمایش کارگردانی که همه از اون تعریف می کنند قابل ستایش است و برای من ارزشمند.
۰۶ تیر ۱۳۹۴
حرف دل من رو زدی ...
۰۸ تیر ۱۳۹۴
با شما کاملاً موافقم. ممنون که نوشتید. کمی روحیه گرفتیم. یواش یواش داشتم فکر میکردم مشکلی که با نمایش داشتم (و داشتیم)، به خاطر بی سوادی دراماتیکی مان! بوده است!
۱۵ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید