پاتریک پسرم
همونی که تو ارتش آزادی بخش ایرلنده؟
مگه ما پاتریک لعنتی دیگه ای هم داریم؟
واااای
(گربه) تنها دوستش بود تو این پونزده سال. وقتی باسه بمب گذاشتن می خواست بره اینور و اونور وقت درست حسابی نداشت مراقبت کنه آورد گذاشت پیش من گفت: من برم بمبامو بزارم برگردم بابا