..((انزوا))......
ای کاش شوی ،تو لال ای دل...
خالی شوی از ، ملال ای دل ...
او بر تو نمی کند ، نگاهی ...
گر خم شوی چون، هلال ای دل...
بس کن دگر این ، گرفتگی را...
باید بشوی ، زلال ای دل ...
اینجا همگان ، سیاه رویند ...
از چه تو شوی ذغال؟! ای دل...
زرین دگر از رواج ، افتاد ...
باید بشوی ، سفال ای دل ...
رونق دگر از
... دیدن ادامه ››
رسیده ها ، نیست ...
ای کاش بمانی ، کال ای دل ...
امروز فقط ، حرام باید ...
رسوا شوی ازحلال ، ای دل...
بر دار بود ، کمال اینجا ...
اوج است تو را ، زوال ای دل ...
شیران ، همه انزوا نشینند ...
جولان بود از شغال ، ای دل...
(جواد)