"روزی همه چیز تمام می شود و از ما چیزی باقی نمی ماند به جز کود گلهای قبرستان"
نمایش مملو از نشانه ها و اشارات بود . از مجزا کردن زوایای شخصیتی و درونی کاراکترها توسط چندبازیگر کردن نقشهاگرفته تا دو پاره گی صحنه همگی نشانگر تفکر عمیقی و کارگردانی هوشمندانه ای است که در کار نهفته است
اما بازی برخی بازیگران یکدستی گروه را در بخش بازیگری بر هم میزند . بازی یکی از خانم ها که متاسفانه نامشان را نمیدانم و دو بازیگر ادگار تماشاچی را مجذوب می کند
به طورکل این نمایش در دورانی که رکود تئاتر است گوهری است پنهان شده در صدف ، دیدن این نمایش را پیشنهاد می کنم