ماشه را کشیدم
پک به پک
پاکت سرخ پوک شد
و من دود
مرد درد را دود می کرد
و درد مرد را پوک..
چه تلخ تکراریست
زجه های فندک
تکیده گی ته سیگارهای لال
و خلسه ی خاکستر مرده در زیرسیگاری خاموش و مغموم
می دانی!
صدایی سرد از درونم می گوید
شاید معجزه از دهان هفت تیرم طلوع کند!
پ.ن
شلیک خواهم کرد