مردی که اسب شد!
تنها فیلمی که توی جشنوارهی امسال دیدم. تنها فیلمی که برای دیدنش عطش داشتم.
از دیدن این فیلم به شدت راضیام.
امیرحسین ثقفی سبک خاصی تو فیلمسازی داره که من اون رو دوست دارم. تا اونجایی که من میدونم سه تا فیلم ساخته که من هر سه تا فیلمش رو دوست دارم. فیلمهای سخت. فیلمهای کمحرف. فیلمهای چشمنواز...
ارتباط فیلمهای ثقفی با طبیعت
... دیدن ادامه ››
واسه من جالبه.
تصویری که از فیلمهای ثقفی توی ذهن من مونده، تصویر برف و بیابان و دریاست.
فیلم «مرگ کسب و کار من است»: کوهستان و برف – (سفید)
فیلم «همه چیز برای فروش»: بیابان و آفتاب – (زرد)
فیلم«مردی که اسب شد»: دریا و باران – (آبی)
وقتی به دیدن فیلمی از امیرحسین ثقفی میری باید بدونی دقیقاً اومدی که چی ببینی. توی فیلمهای ثقفی نباید دنبال اتفاقات عجیبوغریب و هیجان و این حرفها باشید. باید بشینید از دقیقهی اول تا انتهای فیلم با آرامش و تامل از دیدن یه اثر هنری لذت ببرید.
وقتی که فیلمی از ثقفی رو میبینی انگار وارد یه گالری نقاشی یا عکاسی شدی، باید با دقت و لذت تماشا کنی. از دقیقهدقیقهش لذت ببری. قرار نیست زود ببینی خب بعدش چی میشه و ...
من از تماشای دقیقهدقیقهی این فیلم لذت بردم. اصلاً دوست داشتم صحنههای فیلم همینطور کند جلو بره تا من حظ کافیم رو ازش ببرم. تصاویری که شبیه نقاشی بود. تصاویری که بکر بود. جذاب و چشمنواز بود.
حالا تصور کنید همراه تماشای این نقاشیها، موسیقی همایونفر هم پخش بشه. فضا بهشتی میشه!
دنیایی که ثقفی توی فیلمهاش تصویر میکنه انگار دنیایی غیر از این دنیاست. یک دنیای عجیب و سخت! دنیایی به دور از این امکانات شهری و تکنولوژی و این حرفها...
شاید چنین دنیایی وجود خارجی نداشته باشه و یا تصورش واسه ما خیلی سخت شده این روزها. شاید با عقل جور در نیاد و هزار تا چیز دیگه؛ ولی من این دنیای ثقفی رو دوست دارم. اصلاً برای خلق این دنیاست که من به فیلمهاش علاقه دارم...
امیرحسین ثقفی توی سینمای ایران نظیر نداره. این آدم با این سن کمش فیلمهایی رو میسازه که بسیار بالاتر سطح سینمای ایرانه.
امیدوارم همچنان قوی به کار خودش ادامه بده و فیلم خوب بسازه!
خلاصه:
4 از 4