میشود غرق شد در اولین صبح
آشنایی که در مه فرو رفته بود
و طنین نت های مسیح گونه ی ویوالدی را دوباره به یاد آن صبح زمزمه کرد...
بسیار زیبا...
بازگشت با شکوهی داشتید خانم :)

بسیار زیبا بود خانم علیپور
فقط اگر جسارت رو بر بنده ببخشید، میتونم بپرسم دلیل خاصی برای تقطیع اینچنینی ابیات داشتید؟
من، بی اجازه شما، این گستاخی رو کردم که چینش ابیات رو به نفع آهنگ و جاری شدن کلمات (از نظرگاهِ بی ادعای خودم) اینجوری تغییر بدم. پیشاپیش جسارت رو بر منِ نابلد ... دیدن ادامه ›› ببخشایید:

"مواجم در شبی قیرگون
لابه لای موهای زنی
که گندمزار گیسوانش را
با حوصله دسته دسته میبافد
زنی که در آیینه ی روبرویم است
و تکه تکه های صورت و اندامش را
میشود با یک نگاه کنار هم چید
و دوباره ساخت
منی چنین شکسته را...
یا که میشود غرق شد
در اولین صبحِ آشنایی که در مه فرو رفته بود
و طنین نت های مسیح گونه ی ویوالدی را
دوباره با یاد آن صبح زمزمه کرد...
خوابی که به چشم حتی سراغش نمی آید را
باید
با خاطره ها طاق زد..."

باز هم پوزش میخوام از خدمتتون

ممنون از تمام دوستان
و رفقای عزیزم
لطف دارید... دلم برای
تیوال خیلی تنگ شده بود
کاملا حسی بود سینا جان
و یه جورایی واقعیت اون لحظم
که اینو گفتم و تجدید یه خاطره ای
یه صبح دل انگیز :-)

خواهش میکنم سینا جان
بسیار هم خوب، کاملا حسی بود و چند ثانیه طول نکشید به واژه کشیدنش
فکر خاصی پشتش نبود

ziba bod