عصر جمعه به دعوت دوستی به تماشای مستند "آیدا در آینه شاملو"نشستم.
مستند به غایت زیبایی بود.
شاملو درباره آیدا:«هر چه مینویسم برای اوست و به خاطر او... من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکردهبودم پیدا کردم».
آیدا همسر شاملو همانند یک فرشته نجات شاملو رو در چهل سالگی نجات داد و باعث شد شاملو شاملو بشه.
در وجود هر زنی آیدایی هست اینکه بشه پرورشش داد که به کمال برسه و البته باید شاملویی هم باشه که آیدا به بالندگی برسه.
و چه بسا هستند ایداهایی
... دیدن ادامه ››
بی نام و نشان
توی زندگشیون آرامش و گرمایی بود فراتر از حد تصور و من با تمام وجودم حس کردم آیدا بعد از 14 سال که از مرگ شاملو میگذره هنوز داره با احمد شاملو زندگی میکنه دقیقا با خود شاملو و نه خاطراتش......
آیدا رازهایی داشت غیر قابل گفتن که اون ها رو فقط توی عمق چشمهاش و افق نگاهش می شد دید....
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود.
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...
من دردِ مشترکم
مرا فریاد کن
درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشههای تو را دریافتهام
با لبانت برای همه لبها سخن گفتهام
و دستهایت با دستانِ من آشناست.
در خلوتِ روشن با تو گریستهام
برایِ خاطرِ زندگان،
و در گورستانِ تاریک با تو خواندهام
زیباترینِ سرودها را
زیرا که مردگانِ این سال
عاشقترینِ زندگان بودهاند.
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
بهسانِ ابر که با توفان
بهسانِ علف که با صحرا
بهسانِ باران که با دریا
بهسانِ پرنده که با بهار
بهسانِ درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من
ریشههای تو را دریافتهام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست.
باید ایدا باشی تا مخاطب این شعر قرار بگیری
آخر فیلم فقط به یک نتیجه رسیدم اینکه بزرگترین نعمت عشقِ حتی فراتر از سلامتی
از: خود