یه کم توضیحش یه کم توضیحش سخته، این چیزیه که وقتی با یه نفر هستی و دوستش داری و اونم اینو میدونه و اونم دوستت داره و تو هم اینو میدونی اما یه مهمونیه و شما هردوتون با بقیه صحبت میکنید میخندید و میدرخشید ... از اینور اتاق به اونور اتاق نگاه میکنید و نگاهتون به هم خیره میمونه اما نه به خاطر اینکه به هم تعلق دارید، و نه اینکه صریحاً کشش جنسی باشه بلکه به خاطر اینکه اون همون گمشدهت تو این زندگیه،و این جالب و ناراحتکنندهست اما فقط به خاطر اینکه این زندگی تموم میشه، و این همون دنیای مخفیایه که درست همونجا وجود داره، در ملاعام، بدون اینکه کسی ببیندش و هیچکس دیگه در موردش نمیدونه این یه جورایی مثل همینه که میگن ابعاد دیگهای هم دوروبر ما وجود دارن اما ما توانایی دیدنشون رو نداریم این این چیزیه که من از یه رابطه میخوام.یا فقط از زندگی، فکر کنم عشق.... فکر کنم مَستم. نه، مست نیستم.