در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شروین حکیمی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:05:12
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام، دو عدد بلیط فروشی، 1 تیر (100 تومانی) ، ساعت 18،
امیررضا: 09192097970
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب اجرای این نمایش را دیدم و به نظرم چند نکته هم در مورد نمایشنامه و هم در مورد اجرای آن جالب بودند:

1. دی دی به عنوان عقل در این نمایش ظاهر شد. او تنها شخصی بود که از روز قبل خاطره داشت و می دانست که چه اتفاقی افتاده است.
برای نمایش دادن این قضیه از قدم های منظم و یکنواختش و تمیز و مرتب بودن لباس و کفش هایش دیده می شد.

2. گوگو هم دقیقا در مقابل دی دی به عنوان احساسات ظاهر شد. " من یا فورا یک چیزی را از یاد می برم، یا تا ابد به خود یدک می کشم." فکر کنم این جمله بیشتر در مورد یک احساس ملموس باشه تا یک مطلب منطقی. گوگو و دی دی به یکدیگر وابسته بودند در حالی که احساس می کردند که شاید نیاز باشد که از هم جدا باشند ولی دی دی با گفتن: " بعد از منت گذاشتن دوباره بر خواهی گشت" اشاره می کند که هر دو به یکدیگر نیاز دارند.
نامنظمی و غیرقابل پیشبینی بودن شخصیتش در صحنه ها به خوبی این را نشان می داد.

3. لوکی و پوزو هم به عنوان ارباب و برده، همان قضیه ی ... دیدن ادامه ›› حکومت و مردم را نشان می داد. در ابتدا دی دی با این قضیه بردگی به شدت مخالف بود ولی بعد از مدتی پوزو با مظلوم نشان دادن خود باعث شد که دی دی لوکی را محکوم کند و بگوید " چطور می توانی باعث غم اربابت بشی؟ ( یا یک چیزی شبیه این)" .. پوزو به این اشاره می کند که لوکی خودش می خواهد که بار را نگه دارد چون اختیار دارد ولی اینکار را نمی کند خودش اعتراف می کند که مردم اختیار دارند ولی از آن استفاده نمی کنند. این دو نشان دهنده ی تسلیم شدن عقل هستند. سپس لوکی را می بینم که به سادگی رقصیدن را قبول می کند و به سادگی دست از آن می کشد. ولی هنگامی که شروع به فکر کردن می کند، هر چقدر اربابش سعی می کند تا او را رام کند نا موفق می شود. و پس ازاینکه کلاه از سرش افتاد تسلیم می شود. کلاه یک طور نمایش از عقل هم بود در اغلب صحنه هم دی دی کلاه به سر بود ( برعکس گوگو) و از دست دادن کلاه یک طور از دست رفتن قدرت فکر کردن بود. و نکته ی جالب این هست که وقتی پوزو( حکومت) کور شده بود لوکی ( مردم) از او اطاعت می کرد.
در این قسمت هم در نمایش، دی دی و گودو با گرفتن لوکی ( در حالی که به صورت ممتد حرف می زد) و البته گیج شدن پوزو و ایجاد صحنه با هرج و مرج به خوبی تاکید شده بود.

در آخر هم علاوه بر اجرا های نسبتا خوب، مضمون های این نمایشنامه به خوبی پررنگ شده بودند.
خیلی با ظرافت تحلیل کردید و با شما موافقم.
البته ترجمه آقای دریابندری واضح تر از ترجمه های دیگر موجود در بازار هست.به همین علت مخاطب نکات ریز نمایشنامه را متوجه می شود.البته بازی بازیگران و حالات و رفتارشان در نمایش نیز یادآور نکات ذکر شده شما بود.
۱۸ فروردین ۱۳۹۳
خوب بود ممنون.چون این نمایش جزو آثاریه که برداشت های مختلفی میشه ازش کرد و هرکس میتونه چیزایی ازش بگیره.
۲۱ فروردین ۱۳۹۳
علی، احسان، راضیه، پانته آ، shirin، سحر، ممنونم از نظرات قشنگتون:)

خانم مهرناز توکلی، خیلی ممنونم:) متاسفانه ترجمه ی بعضی از آثار ممکن هست بعضی از نکات ریز کتاب رو درشت کند و یا بالعکس. ولی نمایشنامه ها یک امتیاز دارند، اون هم اجرا ایده و فکری که شخص کارگردان از اون اثر بدست می آورد. و اگر کارگردان و بازیگران بتونن ایده های اصلی و فکر اصلی رو به مخاطب برسونن، اجرای بزرگی کردند.


علیرضا جان، لطف داری:) بکت نویسنده ی عجیبی هست. این کارش هم نشان داد که به ساده ترین شکل هم می توان یک اثر سنگین و پر مفهوم دست کرد. از کارهایی هست که هر کسی تحیلی خاص خودش را می کند. و به نظرم این ارزشش را بالا می برد.
۲۱ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید