سالهاست که دیوار کشیدن بین من و تو // سالهاست که جدایست بین من و تو
ای حرکات موزون و اشوی زیبای من // ای فن بیان و صوت شیوای من
گاهی آماتوری دلربایی می کنی // گاهی با پیشکسوتی دلنوازی می کنی
دو سال ست که نوای بنای دیواری به گوش می رسد // دیواری از جنس دوستی و بیداری به گوش می رسد
می کوشد تا دلها را به هم نزدیک کند // می کوشد تا گفتنی ها را باز گو کند
تقلا می کند تا ویرانه ای را ، آباد سازد // ناله می کند تا ناگفته ها را ، رسوا سازد
ای اهل هنر ، خواب و ندیدن آسان است // غافل از این که سنت و آئین ویران است
پشت به پشت هم ، گر دیوارها سازیم // روی این دیوارها حفاظی از جنس سقف سازیم
تا این چهار دیواری مسقف ، گردد
... دیدن ادامه ››
کانون عاشقان // تا با کنایه و تحمین و فشار ، نگردد کانون ویران
گر با راهبر ، بخت و اقبال یار بُود // با دیوار چین ها ، همره مقصد نیک بُود
دلنوشته از : رضا راهبر 11 / 11 / 90