در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پدرام تهرانی | دیوار
S2 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 00:51:16
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش گاچا رو در روز دوم از آغاز نمایش تماشا کردم. می‌شود گفت بعد از پایان صحنه‌ی اول با خروج اولین کارکتر نمایش به کلی از نفس می‌افتد و دیگر دست کارگردان برایمان رو می‌شود. نمایش خیلی زود به تکرار می‌افتد. با اینکه متن به نسبت ظرفیت‌های دراماتیک خوبی دارد اما بیشترشان عقیم باقی می‌مانند. مشخص است که کارگردان در ایده‌ی اولیه خود مانده و نتوانسته فراتر از اون پیش بره. اما بیشترین چیزی که در طول نمایش آزاردهنده بود عدم هماهنگی تصاویری بود که توسط پروژکتور نشان داده می‌شد. تنها با یک بار چک کردن قبل نمایش می‌شد این مشکل را برطرف کرد اما مانند بقیه نمایش کارگردان در این مورد هم حساسیتی به خرج نداده بود. اما در کل باتوجه به پتانسیلی که در متن نمایش وجود دارد و تیم بازیگری یکدستی که دارند پیشنهاد می‌کنم با کمک یک مشاور نمایشی، بازنگری دیگری بر نمایش داشته باشن تا بتوانند با کیفیت بیشتری بقیه روزهای باقی مانده رو اجرا کنند.
ممنونم از اینکه اجرای ما رو تماشا کردید. امیدوارم با اصلاحاتی که انجام دادیم در شب‌های آینده مهمان ما باشید.
۲۵ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
الان سه روزه که از دیدن نمایش گذشته و الان نسبتم با نمایش مشخص‌تر شده. نمایش مخاطب از نظر من نمایش جسور و بدیعی هست. میزانسن‌های اجرایی کامل ... دیدن ادامه ›› از دل متن اومده و کاملا به درستی پرداخت شده. برخلاف دوستانی که این نمایش به یه نمایش رادیویی یا نمایشنامه‌خوانی تشبیه کردن به نظرم جابر رمضانی به بهترین شکل ممکن از ظرفیت‌هایی نمایشی این متن استفاده کرده و حتی بسیاری از اتفاقاتی که در جایگاه تماشاگرا می‌افته مانند بیرون رفتن ابتدایی یکی از تماشاگران جز ترفندهای اجرایی نمایش می‌دونم. در ترجمه و بومی کردن متن اصلی هم به نظرم تاحد زیادی موفق بودن. نقش خانم رشیدی بسیار نقش دشواری بود و هرچند که در بعضی از موقعیت‌های ابتدایی نمایش شوخی‌های کلامی کارکتر پس‌زننده بود مانند استفاده از کلمه‌ی نخ نمای «سلبریتی» که تنها کارکردش خنده گرفتن از مخاطب بود. در کل خسته نباشید می‌گم به گروه اجرایی، بعد از مدت‌ها با نمایشی مواجه شدم که عمیقا تحت تاثیر قرارم داد.
براى یکشنبه ١٢خرداد ١ بلیط دارم که با تخفیف مى دم، اگه کسى از دوستان تمایل داشت بگه. ٠٩١٢٠١٨٠٥٥٨
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پون جا: طوفان همینجاست برناردا، بین دیوارهاى این خونه، اینا دختراتن،دخترایى که انگار تو گنجه حبس شدن و تو از چیزى که توسینشون مىگذره خبر ندارى، واى به حال روزى که این دیوارا تاب و تحملشون از دست بدن اونوقت نه تو مى تونى جلوشون بگیرى نه هیچ تنابنده دیگه.
برناردا: نفس دختراى من آرومه آرومه
پون جا: اینا آرومه!! اینا آرومن!؟ اینارو مى بینى، این اون آرمشیه که تو ازش اسم مى برى؟ یه مشت جسد! اینا آرومن!؟ ولى فکر کن برناردا اینا آتیشاى زیر خاکسترن، به هرکدومشون نزدیک بشى دستت رو از روى این ملافه ها می سوزونن.
برناردا: بس کن عفریته.
...
تابستون و انتظار برای رسیدن تابستون یکی از لذت بخش ترین خوشی های دوران کودکی و تحصیل می باشد که پس از ورود به دانشگاه و بازار کار دیگه تابستونت حس خودش از دست می ده میشه یه فصل گرم که شباش کوتاه و روزاش بلند دیگه کل سال منتظرش نیستی،
حالا فکر کن تابستون از بچه ها بگیری چی می مونه دیگه براشون ؟تابستون نمادی از خوشی های بچههایست که داره هر روز خوشیهاشون کمتر میشه.
((بی تابستان)) اثریست درخشان در سوگ نابودی های خوشی هامان، قصه مدارسی که روزگاری اعتبار شهر بودن اما به چنگال لاشخورانی افتاده بودند که بویی ار آموزش و تربیت نبرده بودند، دیوارها را پر کردن از سخنان قصار اما تخته ها را فراموش کردند ،بر وسایل نشاط و بازی کودکان زنجیر کشیدند معلمان واقعی را یا بازنشسته کردند یا به مرز افسردگی و انزوا کشیدند خلاقیت را کشتند ، در نهایت هم به سود کلانشان رسیدند و شروع به تخریب مدارس وایجاد فضاهای تجاری زشت و نا ملموس با فضای شهرمان کردن دیگر کودکانمان باید در آپارتمان های کوچک و تاریک به اصطلاح تحصیل کنند.
در وصف ((بی تابستان)) میشود صفحه ها سیاه کرد،شاید وقتی دیگر نوشتمش برای ثبت در تاریخ تا بدانند که در تابستان 97 در ایرانشهر در وصف روزگار بی تابستانمان چه اثر درخشانی بر صحنه رفت.
مانند یک سمفونى دقیق و گوشنواز بود،نمایش "فهرست مردگان" روحم و جلا داد و حالم و خوب کرد،خسته نباشید مى گم خدمت تک تک اعضاى گروه.
و از دوستان مى خواهم که سریع تر به دیدن این نمایش شتاب کنن تا جادوى تئاتر و حس کنند .
برای روز 4شنبه 2تا بلیط هست برای ردیف 7 صندلی 1 و ردیف 8 صندلی 1 اگه کسی از دوستان خواست لطفا به من اطلاع بده
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
داستان علی عشقی و رادیو غمگین اقتباسیست نه چندان قابل قبول از رادیو چهرازی خدا کنه که آقای افشاریان کسب اجازه ای از بچه های بی نام نشان رادیو چهرازی گرفته باشن .
یاسمن پورمهران، آذرنوش و Ziechti این را خواندند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید