در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سیاوش پاکراه | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:59:03
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فردا من به دروازه روزهای رفته می رسه،می رسم ،می رسیم.میرایی تاتر زیبایی هولناکی داره.شبیه انسان. این شب ها سردند،سختند و تلخ .نشستن به تماشای اثری که قصه یکی بود و یکی نبود نمیگه، صحنه پر آب و تاب نشونتون نمی ده و انگیزه ای هم برای سرگرم کردنتون نداره، برای انسان امروز یکم عجیبه لذت رو در سختی پیدا کنه. منم که عاشق ادم های عجیبم.
برای مخاطب کار نکردم.فکر نکردم مخاطبم به چه چیزی احتیاج داره.برای خودم پنهان نیست برای شما هم نباشه.تا قبر آ،آ،آ...یه گله گرگ درونم زندگی می کنند.گرگ ها وحشیند. خون می خورند..تعداد گله میره بالا ،خون بدنم کم می شه مویرگ به مویرگ می مکند مثل وقتی من و تو از نی پلاستیکی آب انار سر می کشیم.این شد که چندتایی رو ریختم بیرون تا پاچه شمارو بگیرند و دست از سر کچل من بردارند.
گربه خونگی و سگ عروسکی رو راحت میشه دوست داشت. ولی کی فکرش رو می کرد گرگ ها رو بشه دوست داشت. چشمت رو ببند ،خودت رو درون تاریکی من دوباره ببین و صدای زوزه گرگ ها رو بیاد بیار. چند نفری که اینجا نوشتند ،رسما واچه بالا زدند و گفتند: بیا به دندون بگیر..شاید بگی تویی که مخاطب برات مهم نیست چرا تو این صفحه می نویسی..جوابش ساده است ،رفقا نباشند گرگ ها من رو می خورند
در انتها از تمامی کسانی که قلم زدید ممنونم.بهکام گرامی که با واکاوی جریان سیال ذهن نظرگاه اصلی این اثر رو روشن کرد. خانوم نیلوفر ثانی عزیز که تحلیلی موشکاف و ساختاری نگاشت.جناب کیانی که چهاربار اجرا رو به تماشا نشست(تا گرگ پارت نکنه ول نمی کنی)من و تمامی گروه که اگر نبودند اجرایی در میان نبود به احترام می ایستیم که با شما می شه خودخواه بود و به یاد داشت:تنها ماهی مرده در جهت موافق رود حرکت می کند.
نوشته اتون منو یاد کتاب زنانی که با گرگ ها می دوند انداخت البته برای شما که ظاهرا به مکتب یونگ علاقه مند هستید فکر کنم خواندنش خالی از لطف نباشد‌.
۲۹ آبان ۱۳۹۸
من از این لحظه منتظرِ گله‌های بیشترم، حمله هایی وحشیانه تر ..گرگ هایی درنده تر ... تا بزودی ( که از صمیم قلب امیدوارم خیلی خیلی زودتر از حد انتظار فاصله‌ی اجراهای قبلی باشه) دوباره بر صحنه این جدال و بیرون ریختگی رو ببینم ..
از امروز خودم را آماده می کنم تا عمیق‌تر و عجیب‌تر تو چشم هر گرگ زل بزنم و خوب تماشاش کنم... گاهی باید اجازه داد گرگ‌ها زخمی‌ات کنند. گاهی باید اجازه داد "دوست داشتنی" به کشتنت بده .. گاهی باید با " من" های دیگری رقصید و درآمیخته شد.

سپاس بسیار از سیاوش پاکراه عزیز و گروه اجرایی حرفه ای‌اش، به پاس احترام به تئاتر و مخاطباتش ..

۲۹ آبان ۱۳۹۸
تراژدی‌های زمان ما را تنها گرگ‌ها کارگردانی می کنند / تورج رهنما/ نشر قطره
:) جالب بود بهش برخوردم گفتم اینجا بذارم
۳۰ آبان ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام،ممنونم از همه دوستانی که وقت گذاشتند و نظراتشون رو نوشتند. اول به خودم واجب میدونم که از حضور افرادی چون شما مچکر باشم.نگاه خرد گرای شما وجود تاتر اندیشه ورز رو حفظ می کنه.به سهم خودم از دوستانی که تمجید کردند انرژی گرفتم و آنها که نقدی بر کار داشتند به فکر وادارم کرد.وجودتون گرامی.
ولی چند کلمه ای با خانوم تاجیک عزیز.

من به عنوان نویسنده و کارگردان اثر،،تقصیر رو به گردن میگیرم و بابت شب فیلمبرداری از شما عذر می خوام.متاسفانه به طور طبیعی سالنها روز بیشتری را به خاطر فیلمبرداری در اختیار گروه قرار نمیدندو به خاطر دکوری که دیدید ، مکان درست سه پایه برای کادر محدود به همان نقاط میشدو دلیل دیر شروع شدن هم به همین دلایل و سیستم صدا که سه شب به مشکل خورد که از اختیار ما خارجه .نوشتن این سطور نه توجیح که وظیفه توضیح است و چیزی از مسءولیت من در قبال شما نخواهد کاست. امیدوارم که عذر من ناراحتی پیش امده در نمایش را کمرنگ کند
. از حضورتون ممنونم