مشتی رنجِ آشنا
مچاله دارد دسترا
ذهنی به دیدارِ هَوَس
قمار بسته مَسترا
《چاپلین بودن رنج است... دلبستن رنج است...》🍃
بهرِ چشمهای توست، خاطرِ ناگریزِ من
صبر در سکوتِ واپسین، انتظار می کِشد
بهرِ پلکهای توست، نوزاد در آغوشِ تیر
آنی خاطر است مَرا، غیرِ دیدار می کِشد
اولینها همیشه توی روان آدم جاری میمونن؛ حضوری ناپخته در اولین دیدار با چنین تئاتری :) امروز به لطف موسیقی دلنشین Aaron به سرم زد صفحهی نمایش زیبای کالیگولا رو جستوجو کنم. یادش بخیر 🍃