«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نمایش "اسطوره می شوم"
نوشته ماه گل مهر که در اثر بیماری سرطان چشم دیده از جهان فرو بست.
گروهی روایتگرند از زندگی، مرگ، قیامت و زنان آمازونه (زنانی از قبیله ای اسطوره ای که سینه راست خود را در نوجوانی می بریدند که راحتتر تیر از کمان رها کنند) و ... سوال می پرسند ولی منتظر پاسخ در ذهنت نمی مانند.
هماهنگ می نوازند بر ساز مازنی (دسرکتن desarketen) ، آواز می خوانند، مازنی می خوانند، حرکت می کنند، گاهی شبیه چک سما.
من آب و خاک را در آغوش می کشم
بودن امانت است، بر دوش می کشم
لذت بردم.
ممنونم که به این زیبایی اجرا کردین
بیان داستان مکبث با زاویه دیدی متفاوت ، شاید بتوان گفت که جادوگران راوی داستان بودند.
از دیدن هماهنگی حرکات بازیگران و دخیل کردن نوازنده ها در برخی قسمتها لذت بردم.
بازیگران نقش جادوگر بسیار قوی و مسلط بازی کردند.
اگر داستان مکبث را بدانید از تصور فضایی که بازیگران برای روایت داستان ایجاد می کنند لذت می برید.
نمایش را دیدم و هیچ چیز جدیدی درباره شهدا نیافتم، باز هم شهدا با یک لبخند معصومانه از ابتدا تا انتها حضور داشتند، جانباز کشور به دلیل نداشتن دو پا تمام روحیه خود را از دست داده بود که جای تعجب داشت، نمایشنامه نوشته شده بود که دست روی احساسات بگذارد، بعد از هر بار در آوردن اشک تماشاچی، با یک شوخی کوچک احساسات را برای اشک ریزی بعدی آماده می کرد. اشک نریختم و احساس کردم جلوی یک سناریوی ضعیف جنگی ایرانی نشسته ام.