در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کاوه ملک زاده | دیوار
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 23:06:11
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
صادق هدایت پیچیده است. هم شخصیت خودش ، هم زندگی اش و هم آثارش. وقتی آثاری از هدایت تبدیل به تئاتر می شود اگر آن پیچیدگی بیان نشود و حرکت به سمت سهل سازی و ساده کردن برود هدایت از اصالت می افتد.
یازده جریحهٔ روح ابتدا نبرد اصالت است با ابتذال. ابتذالی که روزمرگی ما را تشکیل داده و با دیدن هراثر هنری از تئاتر ، فیلم و ... تمایل داریم هر چه زودتر و ساده تر برایمان همه چیز بیان شود.
در یازده جریحه روح دیالوگ با حفظ اصالت زبان ، زبانِ عالم و روح نویسنده بیان می شود نه بیان هاى دم دستىِ زمانه ى کنونی. نثر نویسى دیالوگ ها در این کار خیلی بدیع است. تماشاگر در این کار محکوم به تصمیم است و اصالت عقل و تحلیل سبب می شود تا فارغ از درام به تحلیل خود بپردازد. چیستی رویداد ها بر چگونگی آن ارجح بوده و هر یازده داستان در عین اتحاد روایی و آن وهم و مالیخولیایی که در ساختارش است، قائم به ذات خود هستند.
میزانسن ها بی نظیر است. برای ثانیه به ثانیه آن حرکت فکر و طراحی شده است. تعویض لباس ها به فرم روایی کار بیشتر کمک کرده است و بازی که از بازیگران گرفته شده است تقریبا در تاتر ایران کمتر دیده می شود. استفاده به جا از همسرایان نیز در کار نمود پیدا کرده.
توصیه من به شما؛ اگر دنبال تاتری متفاوت از فضای کنونی تاتر ایران هستید این کار را تماشا کنید.
خوشحالم که کاملا باهاتون همنظرم ممنون از نوشته خوبتون
۰۸ تیر ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قوم رندانیم در کنج خرابات فنا خواجه ما را با جهاز و مخزن و کالا چه کار
صد هزاران ساله از دیوانگی بگذشته‌ایم چون تو افلاطون عقلی رو تو را با ما چه کار (مولوی)

روایت عالم عقل از زبان دیوانگی ، هذیان عشق ،خون و نفت ...طغیان جنون برابر عقل!
پس از برخورد جسمِ سخت به سر حکایت یک تاریخ است پر آب چشم از زبان آنان که جنون را روایت می کنند.
29 اسفند شروع تاریخشان است و پایانی نا تمام...
باید این کار را دید نه یک بار که بارها !

عالی بود اجرا بخصوص دوست خوبم هادی مایکل

"خلاصه، پس از سالها آشفتکی خندیدیم و از شادی در پوستمان نگنجیدیم خوشمان آمد،احسنت
??
?
۲۴ خرداد ۱۴۰۰
این اجرارو دیروز دیدم...هرچی از درست بودن این کار بگم کمه.همچی سر جای خودش بود.هم میشد بغض کرد توو این کار و هم میشد از ته دل خندید. متن کاگردانی و بازی ها درست و توو بهترین شکل خودش بود.محمد شعبانپور درخشید توو این کار.مهرداد طهماسبی فوق العاده بود.پریسا روزبهانی عالی بود. خلاصه بعد از مدت ها میشه یه نمایش عالی در سبک خودش باشه.خسته نباشید به این گروه.
۰۳ تیر ۱۴۰۰
اجرای بسیار تمیز و خوش ریتمی بود که با تک گویی های شاعرانه زیبا تر هم می‌شد
صحنه دوم هم با بازی خوب محمد شعبانپور با لهجه ی متفاوت هم درخشان بود و هم تلطیفی برای تلخی دو صحنه ی دیگر همگی خسته نباشید
۰۷ تیر ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عمری است که قضاوت می کنیم عمل داش آکل را از هدایت تا فرهادی پور... و نمی دانیم گذشت او صحیح است یا خیر. مردانگی است در حق پدر مرجان یا نامردی است در عشق مرجان. آکل می میرد اما نه با دشنه کاکا رستم . که با تیغ روزگار.
برخوانی شکرشکن از تلخ‌کامی‌های آکل در دلی است از آرمان های یک مرد به روایت زنانه... تکه ای است از تاریخ و شناختی است از جامعه عصر قاجار...
با شکستن تخمه آغاز می شود و با شکستن دل آکل پایان می یابد.
باید آن را دید به دفعات . ترکیب زیبای المان های بصری و بازی مونولگ گونه از عصر قجر می شود روایتی دیدنی از یک حکایت تاریخی...
عاطفه گندم آبادی و مهرداد کیا این را خواندند
hirbods این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هایلایت می گوید از شادی های زن بودن و غم های زن بودن.. نه فقط برای زنان که برای مردان هم... همه آن ها را دیده ام بارها هر روز هر ساعت از کنارشان گذشته ام بی تفاوت و یا دقیق.. اما نه به عمق هایلایت !
عشق و سرگشتگی، بی وفایی و خیانت... و جامعه ای که در حال گذار است از سنت به مدرنیته و نه مدرن است و نه سنتی!
هایلایت به روز است و هر از امروز ما می گوید... از زنانی که می خواهند مستقل باشند و از زنانی که سایه امنیت را به هر چیزی ترجیع می¬دهند...
هیچ کدام هویت گذشته¬شان را به نمایش نمی¬گذارند و حتی از نام خود می گریزند...
و آن صحنه که پیرزن سعی می کند بر روی پای خود به ایستند می شود سمبل زنانی که دهه¬های پیش با تمامی مشکلات ایستادند بر روی پای خویش استوار اما لرزان...
به نظرم حتما این کار رو ببینید . کار کلا با فضای قالب کار های کنونی تفاوت داره. فرم بازی میزانسن همگی دست به دست هم داده کار متفاوت و جذابی خلق بشه . داستان هم که به پشتوانه مارکز به اندازه کافی جذاب و قوی هست . بازی های فوق العاده ای هم به وجود امده که این سبک بازی رو خیلی وقت بود ندیده بودم . من به نظرم حتما باید این کار رو ببینید.