صادق هدایت پیچیده است. هم شخصیت خودش ، هم زندگی اش و هم آثارش. وقتی آثاری از هدایت تبدیل به تئاتر می شود اگر آن پیچیدگی بیان نشود و حرکت به سمت سهل سازی و ساده کردن برود هدایت از اصالت می افتد.
یازده جریحهٔ روح ابتدا نبرد اصالت است با ابتذال. ابتذالی که روزمرگی ما را تشکیل داده و با دیدن هراثر هنری از تئاتر ، فیلم و ... تمایل داریم هر چه زودتر و ساده تر برایمان همه چیز بیان شود.
در یازده جریحه روح دیالوگ با حفظ اصالت زبان ، زبانِ عالم و روح نویسنده بیان می شود نه بیان هاى دم دستىِ زمانه ى کنونی. نثر نویسى دیالوگ ها در این کار خیلی بدیع است. تماشاگر در این کار محکوم به تصمیم است و اصالت عقل و تحلیل سبب می شود تا فارغ از درام به تحلیل خود بپردازد. چیستی رویداد ها بر چگونگی آن ارجح بوده و هر یازده داستان در عین اتحاد روایی و آن وهم و مالیخولیایی که در ساختارش است، قائم به ذات خود هستند.
میزانسن ها بی نظیر است. برای ثانیه به ثانیه آن حرکت فکر و طراحی شده است. تعویض لباس ها به فرم روایی کار بیشتر کمک کرده است و بازی که از بازیگران گرفته شده است تقریبا در تاتر ایران کمتر دیده می شود. استفاده به جا از همسرایان نیز در کار نمود پیدا کرده.
توصیه من به شما؛ اگر دنبال تاتری متفاوت از فضای کنونی تاتر ایران هستید این کار را تماشا کنید.