در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پسر شب | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:57:23
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من تقریبا هیچ گاه برای تئاتر یا فیلم نقد نمینویسم چون اساسا خود را منتقد نمی دانم و سواد و صلاحیت این کار را در خودم نمی بینم. چیزی که در این مجال بیان میکنم نقد نیست بلکه اعتراض است، عصیان است، فریاد خشم است که به خاطر دیدن یک تئاتر بد برخاسته.
قبل از دیدن این نمایش متن آرتو را خواندم و خیلی خوشحال بودم که چنین متن متقنی قرار است بر صحنه نمایش اجرا شود. اما در لحظه خروج از سالن از خودم شرمنده بودم به خاطر وقتی که برای دیدن آن تلف کردم.
حقیقتا به نظر می رسد کارگردان متن را یک بار نخوانده و خط فلسفی و فکری حاکم بر آن را درک نکرده. تئاتری خالی از حس و عمق بازیگرانی که به روی صحنه می آیند دیالوگشان را می گویند و می روند. نوری که آنقدر نامنظم اجرا می شود که حتی حرکت عوامل پشت صحنه در زمان تعویض صحنه ها مخاطب را آزار می دهد. حتی ادبیات این نمایش واحد نیست و هر بخشی از دیالوگ ها با ادبیاتی متفاوت بیان می شود. صحنه ها کاملا از هم جدا افتاده و اصلا ارتباط داستانی پیوسته ای ندارند. اگر کسی متن را نخوانده باشد به درستی متوجه نسبت شخصیت ها با هم نمیشود چه برسد به برداشت فلسفی از داستان. آنچنان ریتم کار تند است که گویی همه با استرس و عجله می خواهند وظیفه شان را انجام دهند و بروند دستمزدشان را بگیرند. این هم از ناتوانی کارگردان در مدیریت استرس بازیگران نشات می گیرد و البته عدم درک درستش از ریتم و روند اجرای نمایش.
بخش ها و دیالوگ های زیادی بر متن اصلی اضافه شده که البته بیشتر آنها برای شخصیت چنچی است. دیالوگ های که نشانه ای واضح از بیسوادی کارگردان و بازیگر این نقش است، چون کامنت های فلسفی پیچیده ای را شامل می شوند که از شخصیت بزرگی مثل آرتو بعید است. کاملا مشخص است که ایشان تئاترهای کلیشه ای بسیاری ... دیدن ادامه ›› دیده اند و بدون تفکر تلاش کرده اند هر آنچه هر جا دیده اند را در کارشان اضافه کنند تا کامل تر به نظر برسد. حال آنکه این اضافات آن هم با آن طرز بیان مضحک فقط توهینی است به شخصیت و تفکرات جناب آرتو.
فضای وحشت و تاریک حاکم بر کار هیچ گونه همخوانی با طنازی های نخ نما و اگزجره بازیگر نقش چنچی ندارد. به نظر می رسد این بازیگر سال هاست که آرزوی بازیگر شدن داشته و در این سالها بسیار دیده. حال بالاخره فرصتی پیدا کرده تا هرچند با یک کارگردان کم تجربه و آماتور خود را نشان بدهد. لذا تلاش مضحک و مذبوحانه ای می کند تا به هر قیمتی خود را به همه نشان بدهد. به شکل مفتضحانه ای دست و پا میزند تا مهارت های بدن و بیان خود را ارائه بدهد تا شاید دیده شود. واقعا انتظار داشتم یک بار هم روی سرش بایستد تا این کلکسیون آماتور بودنش تکمیل شود. به ایشان پیشنهاد می کنم یک کلاس بیان بروند چون انقدر تند دیالوگ میگفتند که بسیاری از کلماتش را متوجه نشدم و مجبور بودم با توجه به معنی و جمله کشفشان کنم و لذا نتوانستم به خوبی از هنر نمایی ایشان در به کار بردن لحن های مختلف برای یک شخصیت واحد لذت ببرم.
بازیگر لوکرشیا که فقط صدای خوبی داشت و چیزی از حس و حرکت و بیان در او دیده نمیشد. بازیگر نقش کشیش که گویا آمده سالن را جارو بزند مزدش را بگیرد و برود. بازیگر نقش بئاتریچه که حتی متوجه نشده دختر کنت چنچی از این که مورد تجاوز قرار گرفته باید خشم گین باشد نه این که مانند دختران دهاتی که مورد تجاوز ارباب قرار گرفته اند خجالت زده و شرمنده باشد. سایر بازیگران هم که انقدر آماتور بودند که به نظر میرسد در هیچ دوره آموزش مقدماتی بازیگری شرکت نکرده اند. حتی توانایی بازی با یک تکه پارچه را نداشته و چند بار از دستشان می افتد و ... تنها انتخاب درست شاید بازیگر فرمی بود که بدون دیالوگ و ادعا کارش را درست انجام میداد. حرکاتش به جا و مناسب فضا و متن بود. آن دختر بچه ای هم که به نظر کودک درون بئاتریچه بود نقشش را به درستی و به اندازه انجام داد.
در پایان به آقای سعدی و تیمش توصیه می کنم مدتی فقط تئاتر ببینند. تعدادی کتاب راجع به اصول بازیگری بخوانند و به عنوان یک تیم آماتور و کم تجربه برای شروع از نمایشنامه های ساده تر و سبک تر استفاده کنند. نمایش نامه هایی که چند بار قبلا اجرا شده اند. اینگونه فرصت مقایسه و نقد برای خودشان فراهم میشوند و بیشتر می آموزند.
روز بخیر خدمت شما بیننده گرامی، در درجه اول بسیار سپاسگزاریم از وقتی که گذاشتید و نقد (اعتراض، عصیان، فریاد، خشم و ...) برخاسته تان را در اینجا به نگارش درآوردید. ممنون از نقدتان در مورد این اثر.
اینکه این اجرا مورد قبول شما واقع نشده مایه ناراحتی گروه آمیتیس است. اما این را هم می دانیم که ذات هنر، تدخیل سلایق و علایق است و همین ترکیب بند زشت و زیبا است که هنر را خاص می گرداند. در قامت دفاع از اجرا نیستم، قصد من در پاسخ، تنها به دفاع از ایراد هنر است و بس.
با توجه به متنی که مرقوم فرمودید تنها جهت یادآوری عرض می کنم؛ در ابتدایی ترین تعریف عناصر داستان (Literary Element)، خلق موقعیت داستان (مقدمه چینی) و سپس خط داستانی (یا همان پیرنگ) مطرح می شود که این دو در صحنه های به تصویر آمده، قاب بندی شده و طبیعتاً نیازی به توضیح این حقیر نیست. در مورد نقد سواد و یا بیسوادی عوامل، طبیعتاً نظر همگان محترم است مگر آنکه محلی از اتهام و بی حرمتی باشند...
با توجه به اینکه ... دیدن ادامه ›› اشاره فرمودید نمایشنامه آرتو را قبل از اجرا مطالعه کردید ضمن تحسین این حرکت پیشنهاد می کنم یک بار هم اثر شلی را مطالعه فرمایید و سپس با کمی دقت بیشتر، اثر آرتو را از دیدگان بگذرانید و روی تمام کلمات آن که هر کدام، ساطع محور نقش های داستان اند توجه فرمایید و پس از آن برای ترقیق سو تفاهم بوجود آمده (امیدوارم قلت زمان به شما اجازه بدهد) تئوری تئاتر شقاوت را در "تئاتر و همزادش" (The Theatre and its Double) از آرتو مطالعه بفرمایید. مطمئنم سوتفاهمات بوجود آمده تا اندازه زیادی برطرف خواهند شد.
در خصوص توصیه شما به اعزام به کلاس بیان بازیگران، ضمن تقدیر از پیشنهاد شما، تنها به عرض این موضوع بسنده می کنم که جملاتی که در نمایش مشاهده فرمودید تقابل دیالوگ با مونولوگ بوده اند که بخش مهمی از مونولوگ ها از شاخه های خودگویی (Soliloquy) و تک گویی درونی اند و منطبق بر فلسفه شقاوت آرتو. در نهایت، از وقتی که بابت این اثر گذاشتید از شما تشکر می کنم.
۰۹ مهر ۱۳۹۸
ای کاش امکان درج نام مستعار در دنیای مجازی وجود نداشت... بگذریم پسر شب.
- در ادبیات، مغلطه به معنای آوردن دلیل اشتباه برای استدلال است. جایی را به یاد نمی آورم استدلال کرده باشم.
- خواندن فلسفه با درک فلسفه از یک نمایش دو موضوع جدا، متفاوت و متضاد از یکدیگرند. برای درک فلسفه یک نمایش الزامی به خواندن فلسفه وجود ندارد.
- هوش و زکاوت شما جای تحسین دارد که تنها با یک بار خواندن نمایشنامه، آن هم پیش از اجرای نمایش، توانسته تک گویی های متن سنگین آرتو را درک کند.
ممنون از شما، اما پیام دیگری از شما را پاسخ نخواهم داد.
به امید صداقت و آزادگی...
۰۹ مهر ۱۳۹۸
دوست عزیز نام شما را در میان بازیگران دیدم. نمی دانم نام هایتان را بر اساس ترتیب ورود به صحنه نوشته اند. یا سن یا جایگاه نقشی که بازی می کنید. به هر حال هیچ کدامتان را نمیشناسم چون قبلا در نمایشی نامتان را ندیده ام. اگرهم دیده ام و به خاطر نمی آورم قصور حافظه را بر من ببخشید. اما اگر شما بازیگر نقش چنچی هستید قدری صبور تر باشید و آن گونه که در صحنه تقلا می کنید نباشید. اشتباه نکنید من متن را یک بار نخواندم چون متن سنگین است و من چندان با هوش نیستم که با یک بار خواندنش آن را خوب بفهمم. جملات کلیشه ای و با بار فلسفی سنگین چون:
بروید فکر کنید به بودن یا نبودن آن هم با آن لحن تکراری.
حقیر شایسته ... دیدن ادامه ›› نابودی است
قدرت به چه دردی می خورد وقتی هرکاری میخواهی انجام ندهی
و...
اینها جملاتی نیستند که حتی با یک بار خوانش متن در ذهن انسان نماند. چون هرکدامشان خیلی جای بحث فلسفی دارند و بعید است از نویسنده ای چون آرتو که چنین جملاتی را در متنش بیاورد و جنجالی بزرگ بیافریند. وی آنقدر باهوش است که اگر بخواهد چنین منظورهایی را هم بیان کند قطعا آن را مستقیم نمی گوید تا خود را درگیر مناقشه ملالغتی هایی چون من نکند. ضمنا وقتی خودتان فرمودید خودگویی هایی بوده که در خط فلسفی آرتو به متن اضافه شده من مطمئن شدم و اعتراضم را به امر اعلام کردم و گفتم که اشتباه می کنید و این جملات در خط فلسفی آرتو نیست.
البته حق با شماست و من متن شیلی را نخواندم که از توصیه به جایتان تشکر می کنم و حتما آن را هم خواهم خواند.
اینکه از نام مستعار استفاده شده به این دلیل است که ظرفیت پذیرش نقد سازنده در این مملکت پایین است و همین شما که در برابر این همه پیام مثبت ساکت بوده اید در مقابل این سخنان خام حقیر برافروخته اید و با تمسخر شم کاراگاهیتان را به کار انداختید که مثلا مچ بنده را بگیرید. باشد تا در فضایی آزاد بتوانیم رودررو مباحثه کنیم و از تبادل اندیشه هایمان بیاموزیم.
۰۹ مهر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید