منتشر شده در روزنامه ی «شرق»
«آرش»، گفتگویی بینامتنی از اسطورهای زنده
نگاهی به «آرش» کاری از گلچهر دامغانی
سپیده شمس/
اسطوره ها، زنده اند و نمی توان آنها را درجایی از زمان، متوقف کرد آنها تنها مربوط به شاهنامه یا اعصار باستان نیستند و سیالند در زمان و مکان. و همین سیالیت اسطوره هاست که آنها را در جهان های بینامتنی تازه نگه داشته و هربار روایتی نو از آنها را در زیستِ امروز ما زنده می کند.
«آرش»، به نویسندگی و کارگردانی گلچهر دامغانی، اجرایی از داستان آرش کمانگیر است که با آواز و ضرب و اوراد و سرود آمیخته و ترکیبی موزون ساخته . دامغانی، آرش را، داستانی حماسی و اسطورهای، قصه ای بارها تکرار شده اما نامکرر را که در الواح فراموشی خاک می خورد، این بار با نگاهی امروزی در زمانه
... دیدن ادامه ››
ما احضارکرده است. کاری که پیش از او کسانی با نگاهی دیگر به این اسطوره کردند و شاید درخشان ترین و البته نزدیک ترین روایت به «آرش» دامغانی، برخوانی آرش بیضایی ست که چهل و اندی سال پیش نوشته شد. اما مهم ترین رخدادی که اجرای «آرش» دامغانی بانی¬اش می-شود، ایجاد گفتگوست ؛ گفتگو میان متن هایی که از آرش خوانده یا شنیده ایم .گفتگویی میان آرش متون کهن ایرانی، آرش کتاب اوستا، آرش سیاوش کسرایی، آرش ارسلان پویا، آرش مهرداد اوستا، آرش احسان یارشاطر ، آرش نادرابراهیمی و آرش توران شهریاری و آرش های دیگر در زمانه های دیگر و از همه نزدیکتر آرش بیضایی . و از آن سو گفتگویی میان اسطوره های زنده ای مثل آرش و زیست و زمانه ی ما. اینکه اسطوره تا چه حد پای دویدن و زنده ماندن و مدام تغییر و دگرگونگی در دل تاریخ را دارد که در روزگار ما همچنان زنده باشد و در شرایط ما، همچنان راهگشا.
به گفته بهرام بیضایی «اسطوره ها در واقع با تحولات اجتماعی تجدید نظر می شوند و می شود گفت که زندگی می کنند مثل بشر. اسطوره ها در لحظه ای معین و در یک جایی از تاریخ این جوری ثبت شده اند و از آن به بعد دیگر دست نخورده. در کمی پیشتر از آن، اسطوره ها این جوری نبوده¬اند و در آن جایی که هست با تعقل دوره ی فردوسی و با تعقل شخصی او ثبت شده و به همین شکل به ما رسیده.»
متن «آرش» دامغانی که وامدار ادبیات کهن ماست، با آشنایی زدایی از زبان امروزی و استفاده از کلمه هایی رو به فراموشی و بیان هایی از حروف که چندان مانوس نیست، تازگی را به زبان اجرا بخشیده اما در اجرای پیشترش در جشنواره فجر، با زمزمه های اوراد گونه و گاه آوازهای بدون کلمات و ریتمی کهن همراه بود که با بافت اثر ممزوج تر بود ولی در اجرای اکنون، بیشتر از ملودی ها و شعرهایی با کلام استفاده کرده که امروزی ترند و شکلی از موسیقیایی بودن را به اجرا بخشیده که بیشتر از اثر زیبایی شناختی، تمی حماسی و اندکی ساختگی به اجرا داده.
در اجرای «آرش» ، تنوع فرم هایی از نمایش ایرانی و بیشتر نقالی، در دل شکلی از اجرای پرچالش و گفتگومحور میان شخصیت های داستان شاهنامه دیده می شود که گویی از امروز ما می گویند. شخصیت های این اجرا اگرچه رو به سوی تماشاگر، بیشترنقالی می کنند اما در حال گفتگوند ، آنها مدام همدیگر را نقد می کنند و حتی در دیالوگهایشان، منتقد شرایط زیست و زمانه شان هستند، گفتگویی که زنان در پیشبرد آن حضوری چشمگیر دارند، آنهم در روایتی پهلوانی، باستانی که سراسر مردانه می نماید. زنان در این اجرا، گاهی نقالند، گاه سرباز، گاه خنیاگر و گاه معشوقی از سرزمین دشمن که در جهانی جنگ باور پیام صلح می دهند و آرش را تشویق می کنند که برای آشتی ، میان دو سرزمین برادر، ایران و توران، تیری بیفکند تا مرزها، بدون جنگ و خون معین شود.
اما آیا اینکه در زیست و زمانه ما، همچنان کسی از هزاران چون دیگری ، می تواند در نقش قهرمان و نجات دهنده برخیزد و بار مردمان سرزمینش را به دوش کشد، همچنان راهگشای زمانه ماهست؟، محل تردید است.
به گفته بیضایی ما همواره نیاز داریم به بازاندیشی درباره اسطوره ها، به بررسی روایت های اسطوره ای پیش از آن . ما نیاز داریم دوباره و دوباره اسطوره ها را بازخوانی کنیم در دوره ای که با ثبت شدن اسطوره ها به شکلی قطعی و دور شدن مردم از بازسازی مکرر آنها به دلایل تاریخی، به سمت صلب شدن می روند.