«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
زمان نمایش کمی طولانی به نظر میرسد و ضرباهنگ نمایش گاهی یکنواخت میشود. تلفیق نمایش کلاسیک مده آ و داستان زندگی مریم و همسر کارگردانش و مثلث عشقی طراحی شده توسط نویسنده گاهی خام دستانه به نظر میرسد. با این وجود، اجرای گروه فرم ستودنی است و اگر آقای "راسخ راد" دقت بیشتری در بکارگیری عناصر بصری صحنه و نور و موسیفی به کار میبرد، چه بسا نمایش جذابیت بیشتری می داشت. به کارگردان و محترم و گروه اجرایی خسته نباشید میگویم و برای این عزیزان آرزوی موفقیت میکنم.
لیلی عاج نویسنده و کارگردان جوان و بااستعدادیست که دغدغه اش همواره نوشتن از دردها و رنج های طبقه ی کارگر بوده است. نمایش کمیته نان به دور از شعارزدگی به چند و چون زنی کارگری و کولبری میپردازد. سبک کار رئالیسم اجتماعی تلخی است که بسیار استادانه پرداخت شده است. در حین نمایش احساس میکنید که دزدانه وارد خانه ی یک کارگر شده اید و زندگی و رنج ها و حتی خصوصی ترین لحظات دعواهای خانوادگی را به تماشا نشسته اید. دیالوگ ها روان و جذاب و شخصیت پردازی ماهرانه است. هر کاراکتر شناسنامه ی مخصوص خودش را دارد. ریتم کار کسالت بار نیست. و در تمام مدت این 65 دقیقه نمیتوانید چشم از صحنه بردارید. از شخصیت روزگار که کارگر تره بار است و تمام عمرش گونی سیب زمینی پیاز جابجا کرده تا بقول خودش بتواند روزی غرفه ای کرایه کند و شرمنده ی همسر باردار و خانواده اش نباشد تا دو برادر دوقلو که به دانشگاه رفته اند بلکه زندگی بهتری داشته باشند تا رن و شوهر کولبری که نانانشان را از زیر سنگ بیرون میکشند.یا حتی پیرزن ترشرویی که صبح زود در صف گوشت می ایستد و مدتهاشت رنگ گوشت را هم ندیده. همه و همه نشان از طبقه ی محروم اما پرتلاش کارگر دارد که زیر چرخ اقتصاد این روزها کمر خم کرده است. جالب اینجاست که این آدمها شعار نمیدهند از خود دفاع نمی کنند اهل لفاظی و جلب ترحم نیستند. این تماشاگر است که این رنج ها را به چشم خود میبیند.در طول نمایش می خندید و گریه میکنید. آه میکشید از همه مهمتر به فکر فرو میروید. کار های خانم عاج ازین بابت تحسین برانگیز هستند که همواره حرفی برای گفتن دارند و مخاطب را به فکر وا می دارند.نمایش با مرگ تمام می شود و البته مرگ آغاز تولدی دیگر است. عروس باردار خانواده نوید تولد یک نوزاد را میدهد. زیباترین صحنه به اعتقاد من همان صحنه ی پایانی است که پیرزن فرتوت که بار سنگینی بر دوش دارد از پا در می آید و روی زانوهایش می افتد. حضور او و سن و سالش نماد رنج های قدیمی و کهن قشر کارگر است که زیر بار فقر و نداری از پای می افتند. و اما در مورد بازی ها باید گفت که بازی ها یکدست و روان است . بخصوص بازی " شاهو رستمی" در نقش "روزگار". شاید به علت ریتم تند کار، به ندرت، بازیگران تپق بزنند و یا دیالوگ ها به اصطلاح روی هم بیافتد که در هر اجرای زنده ای محتمل است. بازی زوج کولبر "سعید احمدی" و "غزاله جزایری" هم در خور تحسین بود. برای سرکار خانم عاج و گروهش آرزوی موفقیت میکنم و خوشحالم که مرا با خود به دنیای کارگرها و خانه ی " روزگار " بردند.