«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
چند روز پیش رفته بودم به دیدن نمایش سیستم گرون هلم. نمایش خوبی بود اما اون چیزی که من را به فکر برد اتفاقی بود که آخر نمایش افتاد.
وقتی بازیگران ادای احترام می کردند خانم پاوه نژاد در حال گریه و بسیار متاثر بود که آقای مولایی گفتند گویا خبر رسیده که پدرشون در کما هستن و از تماشاگران تقاضای دعا داشتند. اتفاق عجیبی بود چون دقیقا همین نقش رو لحظاتی پیش داشتند در نمایش ایفا میکردند یعنی کسی که به اش خبر رسیده مادرش در حال فوت است.
برای لحظه ای متحیر ماندم که بازی تمام شده یا نه، آیا اشکهای نمایش واقعی اند یا اینها ، حتی برای لحظه ای فکر کردم شاید الان بگویند این هم جز نمایش بود برای ورود تماشگر به بازی، اما گویا زندگی خود بازی غریب تری بود.
در نهایت کنایه غریبی بود از مرز باریک بین بازی و زندگی یا بازی زندگی...
تو زندگی هرکس یه اولین بار هست که گاه میتونه اخرین بار هم باشه، حالا در هر زمینه ای.
برای من دیشب یکی از همین شبها بود
وقتی به افتخار آخرین اجرای تئاتر "قطع دست در اسپوکن" بعد از اجرا به همت دوستان همراهم با عوامل تئاتر در یک جمع صمیمی کیک و چایی خوردیم و درمورد تئاتر و پشت صحنه اش گپ زدیم. خداییش که اتفاق خاصی بود که ممکنه به ندرت اتفاق بیفته.
ممنون از مجتبی که این فرصت را فراهم آورد و ممنون از دوستان عزیزم مصطفی، نازی، کیوان، و آیدا که همراهی کردن و ممنون از عوامل تئاتر که ما را همراهی کردن.