ناگه آن؛
نمایشی که ناگهان مبهوتمان میکند!
این نمایش از لحاظ فرم، محتوا، نمایشنامه، کارگردانی و بازی حرفهای زیادی برای گفتن دارد . متن قوی با گرههای بجا و سنجیده و گرهگشاییهای بهنگام و درخشان، کارگردانی چشمنواز با استفاده از ایجاد صحنههای درخشان و بازیهای قوی و پراحساس با ایجاد لایههای مختلف شخصیتی، کار را بسیار درخور توجه کرده است.
این نمایش خودِ زندگیاست، غم و شادی و عشق و نفرت را باهم دارد؛ صحنههای طنزآلود ولی گزنده همراه با موقعیتهایی به شدت جدی و احساسی، و گذرا بودن هر دو. البته گذرا بودنِ لحظاتی از زندگی که برای همیشه دردش در روح و روان آدمی میماند. این تیم قوی توان این را دارند که لبخند را روی لبهایمان بخشکانند و چشمی را که میرود به اشک بنشیند، مهمان لبخند کنند. برای همین است که این نمایش خود زندگی است؛ گهوارهای که بین غم و شادی تابمان میدهد!
استفاده مرتضی کوهی از پرده نمایشی که میتوانیم آنچه را در ذهن بازیگران میگذرد، روی آن ببینیم، ایده بسیار جذابی است و از آجا که نویسنده این نمایش هم خود مرتضی کوهی است، با توانایی بسیار بالایی روح نمایشنامه را به اجرا منتقل کرده است، دست مریزاد آقای
... دیدن ادامه ››
کارگردان.
بازی ها هم همگی روان و گیرا و جذاب است و مشخص است با اینکه کارگردان برای هر حرکت کوچکی طراحی خاص و فکر شدهی خودش را دارد ولی جالب اینجاست که امضای خود هر بازیگر را میشود پای بازیاش دید. از سالها قبل بازیهای شادی امیری را دنبال میکنم و عادت کردهام که در هر نمایش جدید، لایه جدیدی از بازیاش را ببینم. بازیگری که بازیهایش تکراری نیست ولی یک چیز بازیاش همیشه برای من تکراری است؛ لذت بردن از بازیهای درخشانش در قالب نقشهای پر از پیچیدگی و احساس! اولین بار بود که بازی امین موحدیپور و شیما جعفرزاده را به تماشا مینشستم و چقدر هر دو خوبند! پرانرژی و قوی.
نورپردازی و صدا هم آنقدر خوب در جریان نمایش جا افتاده است که فقط با به تماشا نشستن میتوان تجربه اش کرد. فقط شاید بهتر بود بعضی جاها که بازیگران گفتگو میکنند، صدای موسیقی کمی آرامتر باشد تا صدای بازیگران را با وضوح بهتری بشنویم.
شاید این نوشته کمی طولانی شد ولی به واقع از کنار کارهای خوب نمیتوان به سادگی گذشت. برای این تیم خوب آرزوی موفقیت دارم و به علاقهمندانِ تماشای کارهای خوب نمایشی پیشنهاد میکنم تماشای این نمایش خوب را از دست ندهند.