در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ملیکا سلطان شاهی
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.90 : 04:32:22
 

نام و نام خانوادگی : ملیکا سلطان شاهی
شماره تماس : ۰۹۱۰۰۷۳۳۷۶۷
شهر محل سکونت : تهران (محله سعادت آباد)
وضعیت تاهل : متاهل
اصالت : ترک-بلوچ
قد : ۱۶۹ سانتی متر
وزن : ۶۱ کیلوگرم
تاریخ تولد : ۱۶/آبان/۱۳۷۳
رنگ پوست : گندمی رو به سفید
رنگ چشم: میشی
دوره‌های آموزشی:
-شرکت در دوره هار بداهه پردازی تحت مدیریت جناب آقای مهیار پوربابایی و نویسندگی جناب آقای سعید عبدی از خرداد۱۴۰۴ تا کنون
-کلاس های پیشرفته تکنیک های بازیگری استاد سیما تیرانداز تیر۱۴۰۳
-کلاس مقدماتی رهاسازی و پرورش حس استاد سیما تیرانداز فروردین۱۴۰۳
سوابق کاری:
ایفای نقش “سوزان” در “ تئاتر نمایش یک تا ده دقیقه” به کارگردانی “جناب آقای مهدی خطیبی” در فرهنگسرای امید تهران آذر۱۴۰۴
دستیار کارگردان در “تئاتر نمایش یک تا ده دقیقه” به کارگردانی “جناب آقای مهدی خطیبی” در فرهنگسرای امید تهران آذر۱۴۰۴
ایفای نقش “ملکه زنبورها” در “تئاتر کودک و نوجوان مترسک” به کارگردانی “جناب آقای مجید بذرپاچ” در تالار هنر تهران بهمن تا اسفند ۱۴۰۳
ایفای نقش “ملکه زنبورها” در “تئاتر مترسک” به کارگردانی “جناب آقای مجید بذرپاچ” در سالن یک پردیس تئاتر شهرزاد تهران اردیبهشت ۱۴۰۴
ایفای نقش در “تئاتر کودک فسقلی و تنبلک” در نقش “ننه جون” به کارگردانی “سرکار خانم فرشته صفری” در فرهنگسرای فردوس آذر ۱۴۰۳
تجربه همکاری در بخش “پشت صحنه” تئاتر “جیمی جامپ” به کارگردانی “سرکار خانم سیما تیرانداز” اجرا شده در سالن استاد سمندریان تئاتر ایرانشهر
همکاری تحت عنوان “منشی صحنه” و “همکار نویسنده” در تئاتر “مغزهای فریز شده” به کارگردانی “جناب آقای جمال رنجبرزاده”

توانایی ها و مهارت:
۱- ورزش مداوم در طول ۱۳ سال در رشته های بدنسازی، سوارکاری، TRX، دوچرخه سواری و انواع ورزش های هوازی
۲- تسلط به زبان ترکی آذری
۳- آشنایی به زبان انگلیسی
۴- آشنایی به زبان ترکی استانبولی
۵- آشنایی ابتدایی به زبان آلمانی
۶- آشنایی مقدماتی به ساز هنگ درام
۷- توانایی رانندگی با خودرو های دنده ای و اتوماتیک
۸- توانایی هدایت موتور های شارژی
۹- عدم فوبیا به اکثر حیوانات

 ۱۶ آبان ۱۳۷۳
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیدن این نمایش برای من یک تجربهٔ بسیار شیرین بود؛ از آن کارهایی که نه فقط داستان زیبا دارند، بلکه حس و سؤال در آدم می‌کارد. متن نمایش با ظرافت و لایه‌مندی جلو می‌رود؛ ساده به نظر می‌رسد اما زیر هر دیالوگ یک دنیای نادیده پنهان شده. سکوت‌ها در این اثر همان‌قدر حرف می‌زنند که دیالوگ‌ها، و همین باعث می‌شود هر صحنه وزن خودش را داشته باشد.
بازی‌ها نقطهٔ اوج این اجرا هستند. نقش وحید از نظر من در بین صحنه ی ساده ی مقوایی مانند ستاره درخشید؛ نه اینکه فقط نقش را بازی کند، بلکه زندگی‌اش کرد. نگاه‌ها، مکث‌ها، لحنش همه دقیق و از تهِ احساس بود. می‌توان ساعت ها بدون پلک زدن بهش نگاه کرد و بازی در سکوتش را با تمام وجود تحسین کرد.
نقش هانیه مثل یک آینه بود؛ هم مکمل تمام نقش‌ها بود، هم تضادشان، و این رابطهٔ دوطرفه باعث می‌شود نمایش زنده‌تر و واقعی‌تر دیده بشود. حتی نگاه های هانیه می‌توانست به تنهایی یک نمایش جدا باشد.
تمامی نقش‌ها هرکدام مثل تکه‌های پازل تصویر بزرگ‌تر را کامل می کردند و به نمایش عمق میدادند. مانند مادری درمانده پدری شرمنده و برادری کلافه...
چیزی که بیش از همه در ذهنم ماند، واقعی‌بودنِ این جهان بود؛ انگار آدم‌هاش را می‌شناختم، انگار دردها، سکوت‌ها و واکنش‌هایشان قبلاً جایی در زندگیِ واقعی دیده شده بود. نمایش بدون شعار دادن، تلخی‌ها و زیبایی‌های روابط انسانی را به رخ می‌کشد و همین باعث می‌شود بعد از تمام شدنش همچنان در ... دیدن ادامه ›› ذهن بماند.
برای من «نمایش تاسیان» از آن نمایش‌هایی‌ست که نه فقط خوب اجرا شده، بلکه واقعاً اثرگذار بود، از آن‌هایی که وقتی از سالن بیرون می‌آیی، کمی با خودت خلوت می‌کنی و هنوز داری به شخصیت‌ها فکر می‌کنی.
از ریزبینی و جزئی نگری شما بسیار ممنونم🙏
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیدن نمایش" اتاق رختکن شماره ۱۶ "برای من مثل قدم زدن در دل یک خاطرهٔ بود؛ جایی که میان خنده و لبریز بودن صحنه‌ها، ناگهان سکوتی تلخ فریاد می‌کشد. اجرا نقطه‌ای است که مخاطب نه تنها شاهد نیست، بلکه در لحظه‌ها سهیم می‌شود.
کارگردانی امیر کربلایی‌زاده جسورانه و هوشمندانه‌ست؛ او با انتخاب فضای شیشه‌ای عمارت هما و طراحی صحنهٔ آزاد، مرز بین تماشاچی و اجرا را کم می‌کند و حس نزدیکی ایجاد می‌کند. این حرکت، باعث شد من گاهی حس کنم خودم هم آن‌جا روی صحنه‌ام، نفس‌ها مهم‌اند، سکوت‌ها گاهی بلندتر از کلمات‌اند.
بازیگری کربلایی‌زاده همراه با بازی‌سازانش لحظه‌هایی خلق کرد که خنده بر لب می‌آورد و همان لحظه ناگهان به درون می‌کشاندت. آن‌هایی که گفتند نمایش صرفا طنز است، اشتباه می‌کنند؛ چون در زیر همان خنده‌ها، زخمِ تنهایی، نادیده گرفته شدن و حسرت‌های پنهان را می‌بینی.
انتخاب لباس‌ها برای من جذاب بود؛ لباس‌هایی که نه صرفاً پوشش‌اند، بلکه شخصیت‌اند، بیان‌اند، ادامهٔ روانِ آدم‌ها روی صحنه. آنکه لباس «خسرو» سایه و رنگی نهفته داشت، همان نکتهٔ کوچکی‌ست که کارگردان به آن بها داده است و در جزئیات دیده می‌شود.
اگر یک نقطه قابل بهبود باشد، شاید تنوع بیشتر در ریتمِ لحظات احساسی باشد؛ و عمیق شدن در صحنه ی های بین خنده و گریه تا شاید مخاطب هم بتواند برون ... دیدن ادامه ›› ریزی کند.
"اتاق رختکن شماره شانزده” از اون نمایش‌هایی‌ست که با سادگی شروع می‌شن و کم‌کم تو رو غافلگیر می‌کنن. متنی دقیق و انسانی داره، بدون تلاشِ اضافه برای فلسفی بودن یا شعار دادن؛ فقط آدم‌هایی واقعی، در لحظه‌هایی واقعی. تماشاگر رو می‌بره به پشت صحنه‌ی جهانِ پرتنش و رقابتی، و درعین‌حال، با جزئیات کوچیک و ملموس، از تنهایی و فشارهای درونی انسان حرف می‌زنه.
کارگردانی هوشمندانه و دقیق انجام شده. طراحی میزانسن‌ها و ضرباهنگ صحنه‌ها کاملاً حساب‌شده‌ست و ریتم نمایش حتی در لحظات سکون هم جذاب باقی می‌مونه. “رختکن شماره شانزده” نمایشی‌ست که ساده به نظر می‌رسه، اما پر از جزئیات پنهان و لحظه‌های نابیه که هرچه بیشتر فکرش رو می‌کنی، بیشتر به عمقش می‌رسی.
دیدن تن افتاده برای من تجربه‌ای بود شبیه دیدن تصویری در آینه‌ای پر از سایه و نور. نمایشی که خیلی صادق و بی‌پرده حرف می‌زند؛ نه شلوغ‌کاری زیاد دارد، نه شعارهای الکی، فقط آدم‌هایی تنها که با نگاه و سکوت و فریادهایشان از هزار دیالوگ بلندتر حرف می‌زنند.
بازی‌ها خیلی طبیعی و ملموس بودند؛ حسام افسری، تینا تیماجچی و اروین گالستیان انگار نقش را زندگی می‌کردند نه اجرا. یکی از نمایش هایی که به وضوح با درد دلقک، درد کشیدم...نور و طراحی صحنه هم درست در همان مرزی بود که باید، ساده و پرمعنا.
برای من «تن افتاده» مثل فریادی بود از دلِ همه‌ی ما که مورد ظلم قرار گرفتیم، درباره‌ی تنهایی‌هایی که پنهانشان می‌کنیم. از آن اجراهاست که وقتی تمام می‌شود، هنوز ردش روی دلت مانده.مکث و حتی هر نفس روی صحنه حساب‌شده بود. این‌که در اوج سادگی، روایت آن‌قدر روان و بی‌درز جلو می‌رفت، برای من نشانه‌ی کارگردانی پخته و دقیق بود. می‌شد فهمید که پشت هر لحظه از نمایش فکر و دقت زیادی خوابیده. ممنونم بابت تمام لحظه هایی که برایمان ساختید و یادگاری ساده ی آخر نمایش.
شاهرخ، محمد فروزنده، امیر مسعود و انوشه زاهدی این را خواندند
محمد رضا زمانی و الهام این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیدن این تئاتر برای من خیلی شیرین و پرانرژی بود. اجرای نقش بچه واقعاً فوق‌العاده بود؛ هم بانمک و هم طبیعی، جوری که تماشاگر رو همراه خودش می‌کرد. نقش سالیوان هم خیلی خوب دراومده بود؛ به‌خصوص این‌که با وجود سنگینی تن‌پوش، بازیگر هیچ‌وقت اون رو درنیاورد و همین باعث شد باورپذیری شخصیت برای ما تماشاچی‌ها حفظ بشه. دیو جنوبی با اون دو چشم بیشترش هم یکی از شخصیت‌های بامزه و متفاوت نمایش بود که خیلی به فضای طنز کار اضافه می‌کرد.
به نظرم انتخاب‌ها و هدایت بازیگران خیلی دقیق بود و این نشون می‌ده کارگردان روی جزئیات و حفظ انسجام کار خیلی وسواس داشته. ازشون ممنونم که نمایشی ساختند که هم بچه‌ها و هم بزرگ‌ترها می‌تونن ازش لذت ببرند.
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر
موسیقی
سینما

تماس‌ها

09100733767