من مهدیه ابراهیمی هستم،دانشجوی رشته ی ادبیات نمایشی در دانشگاه تهران_مرکز
از سال ۱۳۹۵به کارکردن در زمینه ی بازیگری و آموزش دیدن مشغول هستم،که آموزش را در آموزشگاه بازیگری پانیذ شروع کردم و قبل از آن هم در دوران کودکی و نوجوانی در جشنواره های متعدد مثل رقص،آواز و….شرکت داشته ام
دو کار مونولوگ داشتم که خودم آن هارا نوشتم و بازی کردم و به اجرای عموم رفتن در جشنواره های آموزشگاه پانیذ مشاور دو کار مونولوگ من آقای امیررضا جلالی و خانم برکه بذری بودند و در کار های صید و تجربه های ۸۴_۹۷ما ، به کارگردانی برکه بذری در جشنواره ی آموزشگاه جایزهی اجرای گروهی را گرفتیم و در سال۱۳۹۵ در کار آقای فرهاد فرجی نوازنده ی گیتار بودم در سالن شهرزاد،وقتی سه مدرک مقدماتی ،میانی و پیشرفته ام را گرفتم وارد گروه ۳۶۶ شدم با کمک آقای علی اتحاد و خانم برکه بذری آموزش دیدم و کار شب۳۶۶در فرهنگسرای نیاوران و دهلیزهای بی انتهای خاطره در فرهنگسرای نیاوران ،اجرای پرفورمنس در ستایش واژگان در سفارت فرانسه و نامه هایی بر دوش تندباد در سالن بوتیک تئاتر شهرزاد در روزمه ی اجرایی من است و در چندتا از ویدیو آرت (پرفورمنس آرت)های آقای علی اتحاد حضور داشتم که در گالری والی به تازگی به نمایش درآمد،و در حال حاضر در کار بیداری کالیگولا به کارگردانی آقای امیرعلی ابراهیمی که این کار نمایش در نمایش است من مهدیه خودم هستم و در قسمتی از نمایش راوی خانه به دوش هستم.
مهدیه در نمایش خیلی استرس داره و متشنج هست و دائما به این فکر میکنه که الان باید چیکار کنه و میترسه و راوی خانه به دوش درحال توصیف حال خودشه و دچار یک دوگانگی و حرف زدن با فردی که یک روزی عاشق او بوده و الان داره از قوی بودن خودش جلوی اون فرد حرف می زنه که بگه الان دیگه به تو فکر نمیکنم
... دیدن ادامه ››
اما داره تظاهر میکنه و هنوز هم به او فکر میکنه کلا متن راوی یک جاهایی خودش رو ضعیف میدونه یک جاهایی از قوی شدنش میگه و بزرگ کردن معشوق خود.
مهدیه یک جایی اون تشنج و استرس که کار چی میشه رو رها می کنه و به راوی پیوند میخوره.
من و راوی شما رو به دیدن نمایش بیداری کالیگولا دعوت می کنیم که مثل این چند ماه که ما تلاش کردیم و الان از نتیجه داریم لذت می بریم شما هم از تماشا لذت ببرید.