فکر میکنم اسم این نمایش بشدت بجا بود، هر شخص هر فرد کوچک در میان یک جماعت بزرگ از آدم ها، هر قدم ریز و درشت مثل یک نور کوچک در انتهای دالان تاریکیه مثل گویی که دست پسرک بود و اون پسر برای من نماد نسل و نسل هایی بود که شاید بتونن یه نوری از دست قبلیا بگیرن و بالا ببرنش، مثل صداهایی که تفاوتی نمیکنه که هرقدر تاریک بهرحال از ورای این تاریکی شنیده میشه، و حداقل یک جانی رو نجات میده اگه نتونه بیشتر انجام بده و ما نیاز داریم بدانیم که همین چقدر ارزشمنده و هرکدام از ما میتونیم مثل این افراد باشیم
و همچنین ببینیم و آگاه باشیم که چجوری یک پردهی پروژکتوری که داره به ما تصاویری از حقیقت نشون میده تبدیل میشه به دیواری که نگاه مارو از دیدن بخش دیگری از جامعه منع میکنه
تشکر میکنم از تمامی بازیگران و عوامل گروه و خسته نباشید به اونا میگم. یک نکته فقط به چشم اومد که شاید اگر ما کمی فرم بیشتری از اون رنج ها و زحمات کشیده شده در بازی بازیگران و به چشم میدیدم یا درون متن کمی بیشتر از بایوگرافی گفته میشد و عمیقتر به جزئیات اتفاقات اون اشخاص و قربانی هایی که سعی در نجاتشون داشتن پرداخته میشد من تماشاگر ارتباط بهتر و دلچسب تری برقرار میکردم با داستان، درکل کار به شدت با کیفیت و عالی بود همیشه موفق و پیروز باشید
نمایش به شدت جذاب و دلچسبی بود برای من تصویری که از ایران قدیم و سنتی دیدیم واقعا قلبمو لمس کرد، لهجه های شیرازی عالی نبودن اما در کل طنز ملایمی که کار داشت خیلی جذاب بود برای من موسیقی سنتی ایرانی لول کار رو بسیار بالا برده بود مخصوصا کمانچه نوازی زیبای جناب امان، و بازی ها عالی بود مخصوصا بازی استاد عزیزم جناب آقای شیخی که بازی بی نقصی انجام دادن
خداقوت میگم به تک تک عوامل کار و گروه اجرایی فوقالعاده بودید