آوازه خوانی که از هیچ می گوید
تاریخ انتشار: ۱۴ مرداد, ۱۳۹۳
آوازه خوان طاس که در ابتدا آدم را به یاد نمایشنامه ی “آوازه خوان طاس” اوژن یونسکو می اندازد، نمایشی خسته کننده و یکنواخت است. مونولوگی که تنها نام خود را از آن نمایشنامه ی معروف به عاریت گرفته است. ریتم یکنواخت نمایش با نور ثابت صحنه، ایستا ماندن خود بازیگر، همه و همه شرایطی را فراهم می کرد که مخاطب را بیش از حد خسته کند و مجبور باشد تا انتها این نمایش ۴۰ دقیقه ای که می توانست ۱۴۰ دقیقه هم باشد و یا نه، زمان آن به نصف کاهش یابد، را تحمل کند. بیان یکسری شخصیت های واقعی یا غیرواقعی در تاریخ که بر هیچ اساسی به هم مربوط نمی شدند و شجره نامه های طولانی ساخته می شد و حالا تکلیف مخاطب با این همه اسم مشخص نمی شد که باید بخندد و یا واکنش دیگری نشان دهد.
نمایش که اتفاقا پتانسیل این را داشت که بتواند مخاطب را کاملا بخنداند و از پس همان خندیدن حرفش را بزند ولی آنچه اتفاق افتاد هجوم کلمات نامفهوم
... دیدن ادامه ››
و بی ارتباط به بیننده بود.
آوازه خوان طاس، یک شبه نمایش دروغین است که مخاطب را هیچ فرض نمی کند و این توهین به شعور مخاطب در سرتاسر کار موج می زند و تنها با پنهان شدن پشت اسامی بزرگ و اصطلاحات عجیب سعی در پوشاندن هیچ بودن خود دارد! سعی بیهوده ای که به سرانجام نمی رسد!
مرجان سادات هاشمی – تئاترفستیوال
http://theaterfestival.ir/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%B7%D8%A7%D8%B3/