خوبم ولی نه مثل جوانیها
با خندهها و مزه پرانیها
زل میزنم به مردم و میخندم
شاید کمی شبیه روانیها
این سالهای تلخ پر از آشوب
این اضطرابها، نگرانیها
این سالها خطوط بدی انداخت
بر چهرهام نشاند نشانیها:
اخمی شبیه صورت سلّاخان
زخمی چنان قیافهی جانیها!
چون
... دیدن ادامه ››
موریانه ذهن مرا خورده
فکر دسیسهها و تبانیها
دوران ما به خاطره پیوسته
چون باجهها و پنج قرانیها
ما ماندهایم و ترکش جامانده
از انفجار ما عصبانیها