( یک تابستان با من باش ، بی قراری, عزیزم )
بیا بانو ...
در این هوای گرم و مزخرف تابستان هم می شود مست شد .
همیشه ی خدا که نباید باران ببارد . همیشه که نمی شود با هوای سرد و زمهریر فاز عاشقانه برداشت .
اصلا من دلم می خواهد تا آخر تابستان بروم
... دیدن ادامه ››
چارراه ولیعصر ، مست دود ماشین ها شوم .
اصلا دلم میخواهد پاچه ی شلوارم را تا زانو بالا بزنم ، پاهایم را بگذارم تووی جوی آب خیابان و کتاب
جنگ و صلح را بخوانم .
بی خیال نگاه های عجیب و غریب آدم ها .
بیا بخندیم . بیا مزه ی خوب آب طالبی را با هیچ چیز عوض نکنیم .
بیا هندزفری سفیدت را _ که دیگر سیاه شده _ تووی گوشت فشار بده و بخوان با چارتار :
" آشوبم ، آرامشم تویی
به هر ترانه ای سر میکشم تویی
سحر اضافه کن به فهم آسمانم ... "
بیا بریزیم دور همه ی ای کاش ها را و همه ی یادش بخیر ها را ...
بانو ...
بیا بی قراری هایت را برداریم برویم پیک نیک .
برای بی قراری ات بستنی توت فرنگی بخریم و نشانش بدهیم که بهترین بی قراری دنیاست و هیچ
بی قراری ای به زیبایی او نیست و ازش بخواهیم کمتر به جنون برسد .
شب ها بی قراری ات را محکم بغل کن تا برایت لالایی بخواند و مطمئن باش وقتی خوابت ببرد
رویت را میکشد و تا صبح می نشیند تا بیدار شوی .
فقط یادت باشد هیچ وقت سرش داد نکشی ، آخر او جز تو کسی را ندارد .
بی قراری ات دوستت دارد بانو ....
...........................................................................................................................
تاریخ نوشت : " و آدم دویست سال بر سر آن کوه همی گریست از درد گناه خویش .... و خدای عزوجل
خواست که او را عفو کند [این] کلمات او را آموخت که همی گوید :
فتلق آدم من ربه کلمات [ فتاب علیه انه هو التواب الرحیم ]
تاریخ بلعمی ( گفتار اندر خبر آمدن آدم علیه السلام از بهشت به زمین سرندیب )
شعر نوشت : در دام غمت چو مرغ وحشی می پیچم و سخت می شود دام (سعدی)
امضا _ گل گـــــــــــیسو