« من از بادم نه از خاک »
در این دنیا که هر دم می زند ساز
من رقاصم که می رقصد به هر ساز
من از بادم نه از خاک
نسیمم من که میگردد در این دشت
رها
آزاد و تنهایم دراین دشت
کسی با من در این ره همسفر نیست
به پای من کسی اهل خطر نیست
کجاباشم، کجاهستم، کجا من؟
نداند کس، زمن رد اثر نیست
به قول شاعر معروف که می گفت:
- به اصل خویش بر میگردد فلانی
منم ذاتم به این گونه بباید
که باشم در سفر خواهی نخواهی