آنشب که دیر خوابیدم ؛ اشتباه کردم
فردا صبح، عینکم را اشتباهی زدم و از مسیری اشتباه به راه افتادم
در مترو، از روی اشتباه یک ایستگاه زودتر پیاده شدم
از خروجی اشتباه مترو که بالا آمدم، درست مثل آن نور خورشید که در سمت ِ بالای پله ها، پخش ِ صورت آدم می شود، بوی شما پخش شد همه جا.
شما را که دیدم، همه ی درست هایم جایشان را به این اشتباهات دادند.
به خودم قول دادم که همیشه راه را اشتباه بیایم.
الان هم که سالها از آن اشتباه می گذرد، باز اشتباه می کنم که این اشتباهم را فراموش نمی کنم...
خواستم بگویم، شما قشنگ ترین اشتباه دنیا هستید.
---------------------
مهدی خسروی؛ در آستانه ی بهار 93