در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | طیبه محسنی درباره نمایش در انتظار گودو: ین نمایش رو در شرایطی دیدم که از قبل می دونستم خیلی به گروه خونی من نم
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:01:09
ین نمایش رو در شرایطی دیدم که از قبل می دونستم خیلی به گروه خونی من نمیخوره و البته متاسفانه خیلی هم خسته بودم. بخاطر همین نتونستم مثل بقیه دوستان ازش لذت ببرم ولی مطلبی که اذیتم کرد شباهت زیاد بین المانهای این نمایش و نمایش ملکه زیبای لی نین بود.
وقتی دکور ملکه زیبای لی نین رو دیدم واقعا شگفت زده و مشعوف شدم ولی تکرارش(شباهت بسیار زیاد) لطف بار اول رو نداشت.
حتی در دیالوگ های گوگو هم بارها زنگ "پاتووووو" گفتن ها رو می شنیدم.
یا اصرار دی دی در اول نمایش به حرکت در مسیرهای متعامد که باور نمیکنم جزء متن اصلی هر دو نمایش باشد.
شاید اگر این دو نمایش به فاصله حداقل شش ماه اجرا میشد این همه شباهت زیبا بود اما به نظر من برای دو نمایش که در یک روز اجرا میشوند از لطف کار کاسته بود.( هرچند ممکن است هدف خاصی در پس این شباهت ها باشد و یا مفهومی باشد که از کنار هم قرار دادن این دو نمایش منتقل میشود ولی من از درک آن عاجز بودم!)
لطفا اگر حکمت اینهمه شباهت بین این دو نمایش را میدانید مرا هم مطلع کنید.
نظر شخصی؛ من ملکه زیبای لی نین را بیشتر پسندیدم.
سارا تهرانی، n s، محمدرضا دانش، ابرشیر و احسان این را خواندند
Marillion این را دوست دارد
دوست عزیز..
تمامی کار های آقای غنی زاده این نشانه ها را دارند و یه جورایی به امضای ایشون تبدیل شده..
لباس های سفید...دیالوگ ها با زنگ های مخلف و گاهن تکرار آن ها...قدم زدن در مسیر های متعامد و قدم زدن های منحصر به فرد هر شخصیت..
از کالیگولا به اینور که کار های آقای عنی زاده رو دیدم این نشانه ها همیشه در نمایش هایشان بوده...
۱۰ اسفند ۱۳۹۲
سپهر جان اتفاقا" همین امضا توی کارهای غنی زاده یکی از مهمترین مشکلات ایشونه. به نظر من وجود امضا در کارها (میزانسن ها، طراحی دکور، لباس، نور، بازیگردانی، نحوه ادای دیالوگ ها و...) مختص کارگردان هاییه که خودشون نویسنده کارشهاشون هستند و در واقع جهان کار رو خودشون آفریدن. مثل بیضایی، رحمانیان، یعقوبی، کیانی، کوهستانی، پاکدل و...اینها همه با توجه به خصوصیات و دغدغه های شخصی یکسری نمایشنامه مینویسن که به لحاظ تماتیک با هم غرابت معنایی داره. خب در اینجور وقتها با توجه به شباهت غیرقابل اجتناب دنیای نمایشنامه ها، طبیعیه که نوع اجرا هم شباهت هایی با هم داشته باشه. اما وقتی که ما داریم کار کس دیگه ای رو کار می کنیم (مثل غنی زاده)، اینکه بیایم یک جهان ذهنی و ایده خاص خودمون رو به نمایشنامه هایی که چندان ارتباطی با هم ندارند (چه به لحاظ معنا و چه به لحاظ جهان ذهنی نمایشنامه نویس) تسری بدیم و همه رو یکجور یا مشابه کار کنیم کمی ساده انگاریه. به نظر من هر نمایشنامه با توجه به تم و موضوع و درونمایه یکسری طراحی خاص و منحصر به خودش رو میطلبه تا بتونه به عمق اندیشه نمایشنامه نویسش نزدیک بشه. جهان کالیگولا و آنتیگونه یا در انتظار گودو و ملکه زیبایی تفاوت های اساسی داره و به تبع همین تفاوت نوع متفاوتی از چیدمان و عناصر اجرایی و کارگردانی رو می طلبه.
۱۰ اسفند ۱۳۹۲
جناب امیدوار از راهنماییتون متشکرم ولی نظر من به نظر جناب اژدری نزدیکتره! ( منظورم اینه که ایشون خیلی کامل و عالی مطلب رو بیان فرمودند.)
تنها حدسی که میزنم( و میتونه این شباهت ها رو از یک امضای زیبا اما نامتناسب به یک اثر هنری ویژه تبدیل کنه) وجود یک "بیگ پیکچر" هست که نمایشنامه های مختلف قطعات مختلفی از این پازل کلی باشند. هرچند بنده هیچ"بیگ پیکچری" رو نمیتونم ببینم.
۱۰ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید