می دانم روزی که از اینجا بروم
غمگین خواهم شد
حتما چشم هایم از اشک تر می شوند
به هرحال ریشه های من اینجاست
تمام فلزات سنگینش را مکیده ام
رگ هایم پر از جیوه است
و سَرم مملو از سرب
در تاریکی می درخشم
و ریه هایم مثل جارو برقی پر است..
با این حال میدانم روزی که از اینجا بروم
حتما اشکم سرازیر می شود!
از: کتاب سرگیجه