خیلی قشنگ بر قلمش روح می دمد
جمله جمله خلاقیت به رنگ می دهد
فکرش دقیق روی چهره ی کشیده است
می خندد و قرمز به لب هاش می دهد
رنگ و قلم ، دنیای وارون ، خط خطی
هر کس نداند ، انگ نقاش می زند
او عاشق است ، فانتزیست ، رنگ های سرد
برفی که هست رو دفترش داد می زند
دستش به رنگ ، مدتیست پوست پوست شده
کرم عشق جواب نداده ، باز دیر شده