به اندازه ای که یه آدم میتونه تو تمام عمرش حرف بزنه ، حرف توی دلم هست .
شاید قد یک کتاب هزار صفحه ای ، افکار مختلف در سرم می پیچه و به حد تمام سالهای عمرم راه برای زندگی بلدم .
اما ... هر روز فقط یه مسیرُ تو زندگی میرم ُ برمی گردم .نمی دونم چرا شاید حس میکنم اگه از مسیر دیگه ای برم راهمو گم کنم یا شاید دیگه حوصله عوض کردن مسیرم ندارم حتی به قیمت بهتر شدن شرایط .
همیشه فکر می کردم اگه آدم درستی باشم (یا حداقل درست رفتار کنم) و راههای درستی رو بکار ببرم ، می تونم به هرچی می خوام برسم بدون عذاب وجدان ......
اما انگار شده عذاب وجدانهایی که نرسیدن ها هم نمی تونن قانعشون کنن ....
از: خود