در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امین یزدانی نژاد درباره نمایش بین خودمان باشد...: مبنای کار گروهی پذیرفتن یکدیگر است بازیگران این نمایش فراز و نشیب
S3 > com/org | (HTTPS) 78.157.41.91 : 04:53:30

مبنای کار گروهی پذیرفتن یکدیگر است

بازیگران این نمایش فراز و نشیب‌های زیادی را از سر گذراندند و به واقع تمرینات سختی را پشت سر گذاشتند. برخی سختی‌های کار و در واقع برخی همین فراز و نشیب‌ها را گاه خودم به عمد برای آنها ایجاد کردم تا ببینم چه نتیجه‌یی می‌دهد

اگر قرار باشد ما تئاتر کار کنیم فقط از این طریق موفق خواهیم بود فقط با داشتن گروه و کارگروهی کردن و بهتر است بگویم سوپراستار نشدن و تئاتر واقعی کار کردن می‌شود پیش رفت

نگین تبرا: یک بار با یک دخترخانم به شدت چشم در چشم شدیم. این اتفاق همین طور ادامه داشت تا جایی که به هیچ عنوان نمی‌خواستم چشم از او بردارم. ... دیدن ادامه ›› اگر مجبور نبودم تا در صحنه کاری انجام دهم آنقدر به این بازی نگاه ادامه می‌دادم تا ببینم در نهایت چه اتفاقی می‌افتد


شیوا حمیدخانی

تمامی کسانی که اهل تئاتر، دانشجوی تئاتر، هنرمند تئاتر و حتی علاقه‌مند به تئاتر هستند، می‌دانند که پایه اصلی شکل‌گیری یک گروه تئاتری، گروهی که با خلق آثار خاص، موفق و منحصربه‌فرد جاودانه و مانا باشد، متحد شدن اعضای گروه با یکدیگر، تمرینات مداوم و بی‌وقفه کردن، سازگاری با یکدیگر و بهتر است اشاره کنیم داشتن اخلاق گروهی است. به‌طور حتم اگر هر کدام از این خصوصیات را به‌عنوان یک کمبود در گروهی ببینیم با اطمینان می‌گویم که آن گروه در جایی به مشکل برخورده و چرخه پیشرفت آن از حرکت باز می‌ایستد، از زمانی که تئاتر در کشور ما و در 20 سال اخیر شکل تازه‌تری به خود گرفت شاهد تشکیل گروه‌های متعددی بودیم که فعالیت‌های زیادی انجام دادند. مساله مهم این است که چه ارزشی باعث می‌شود هر کدام از آنها ماندگار شوند و با وجود هر مشکلی باز به راه خود ادامه دهند؟

یکی از اتفاقات مهمی که باعث می‌شود یک گروه از پایه و اساس درست شکل بگیرد این است که اعضای آن گروه از ابتدای راه گردهم آمده باشند و همه باهم با هرمیزان توانایی و دانشی که دارند، به یک اندازه برای رسیدن به اهداف مشترک تلاش خود را آغاز کنند.

آروند دشت آرای، سرپرست گروه تئاتر ویرگول، بااهمیت به تشکیل یک گروه تئاتر جوان و با افرادی دست‌چین شده، گروه «نقطه ویرگول» را تشکیل داد تا به نوعی در زیرمجموعه گروه «ویرگول» به فعالیت‌ها و تمرینات جداگانه بپردازند و آثار خود را ارائه دهند.

ورک شاپ یا بهتر است بگوییم کار گروهی همیشه انرژی خاصی به افراد حاضر در آن گروه می‌دهد. تمامی کسانی که تجربه دست‌کم یک بار حضور در یک کارگروهی تئاتر را داشته‌اند بر این مساله واقفند. چراکه توانسته‌اند به میزان زیادی از توانایی‌هایشان را بشناسند و آن را پرورش دهند. همچنین نقاط ضعف خود را نیز شناخته و با آگاهی از آن به نقاط قوت خود پروبال دهند. دشت‌آرای این بار در تجربه جدیدش با گروهی از جوانان و برخی دانشجویان کم‌تجربه تئاتری و غیرتئاتری که مشتاق حضور در این پروژه بودند، «بین خودمان باشد» را به صحنه برده است. این نمایش محصول کار گروهی 17 بازیگر انتخاب شده پس از گذشت یک سال تمرین و برپایی ورک شاپ از سوی این کارگردان است که لحظات جالب و البته گروه نقطه ویرگول را به وجود آورده است. دشت‌آرای، با اعتقاد به اینکه تئاتر واقعی از دل یک گروه واقعی شکل می‌گیرد به سراغ این جوانان نوپارفته و هم‌اکنون با تلاش آنها نتایج مثبتی دریافت کرده است که البته باید گفت اعتماد قابل توجهی در این راستا از سوی او شکل گرفته که ثمره این اعتماد اثری است که این شب‌ها در پلاتوی تجربه شاهد آن هستیم.

پس از پایان یکی از اجراهای این نمایش با گروه نمایشی، کارگردان و 17 بازیگر به گفت‌وگو نشستیم و آنها از تجربه‌های شنیدنی خود سخن گفتند.

مهم‌ترین مساله‌یی که با حضور و بازی در این اجرا می‌توانید به آن اشاره کنید، چیست؟

امین موحدی‌پور: در ابتدا این مساله که باید در مورد خودم با کسانی که آنها را نمی‌شناسم حرف بزنم برایم خیلی سخت بود اما پس از گذشت چند اجرا متوجه شدم چقدر موضوع جذابی است و باعث نزدیک شدن هرچه بیشتر خودم با دیگران شده است.

نرگس سعیدی‌نژاد: این اولین تجربه تئاتری من است و نمی‌توانم آن را با قبل یا تجربه‌های پیشین مقایسه کنم اما چیزی که در اینجا به آن رسیدم، تفاوت بسیار با آنچه در کلاس‌های بازیگری یاد گرفتم داشت.

فرشته رازقی: مهم‌ترین مساله‌یی که این اجرا برای من داشت، این بود که یاد گرفتم خودم باشم.

دیبا خاتمی: چیزی که در این اجرا برایم بسیار سخت و در عین حال جالب بود، این مساله بود که چطور می‌شود رازهای زندگی شخصی خودم را که شاید تاکنون هم کسی از آنها خبر ندارد برای دیگران بازگو کنم.

صبا ایزدپناه: من از ساعت

5 بعدازظهر تا 9 شب که برای اجرا در سالن حضور دارم خود واقعی‌ام هستم.

نگین تبرا: این موضوع مهمی است که در این اجرا یک ساعت با خودمان هستم و به نظرم برای کسانی هم که به تماشا می‌نشینند این اتفاق می‌افتد که برای مدتی وارد لایه‌های تاریک خودشان بشوند.

نونا نیسی: شروع این پروژه برای من خیلی ترسناک بود. اینکه راجع به خودم حرف بزنم حتی در گروه خودمان برایم سخت بود اما حالا احساس می‌کنم

به تدریج در حال برداشن نقاب خودم هستم.

مینا ملک‌محمدی: این اولین تجربه تئاتری من است و خوشحالم که در اولین تجربه، در رابطه با خودم حرف می‌زنم، هیچ‌وقت در زندگی نتوانسته بودم این کار را با جسارت انجام دهم.

لیلا هاشمی: این اولین تجربه تئاتری من است. به نظرم این موضوع بسیار جالب است که انسان خودش را در چند دقیقه به جای افراد مختلف بگذارد و چنین تجربه‌یی داشته باشد.

علی خلعتبری: در ابتدا کمی اذیت می‌شدم اما حالا فکر می‌کنم شاید این اتفاق باید در این زمان روی می‌داد. اکنون احساس بهتری دارم و به راحتی با آن کنار می‌آیم.

شهریار فرد: مهم‌ترین مساله‌یی که می‌توانم به آن اشاره کنم این است که خوشحالم این تجربه پیش از 30‌سالگی برایم اتفاق افتاد.

میثم میرزایی: کاری که ما اینجا انجام می‌دهیم به نوعی ترسناک و هیجان‌انگیز است اما لذت کار گروهی را در این اجرا چشیدم.

مهراد ماکویی: این نمایش، تجربه‌یی جسورانه، سخت اما خودمانی و دوست‌داشتنی است.

شهاب عباسیان: برای من اینکه باید در مورد خودم حرف بزنم سخت نبود اما در گروه حضور داشتن و کنار افراد گروه بودن برایم اهمیت داشت و لذت‌بخش بود.

ساناز باقری: این اتفاق به من یک تیم و گروه فوق‌العاده را هدیه داد و همچنین در کنار آن جسارتی داد که هر بازیگری باید داشته باشد و این موضوع از طریق بازگویی واقعی‌ترین رازهای زندگی بود.

امین یزدانی‌نژاد: شروع این کار از ابتدا بر مبنای اعتماد بود. بیرون از این در به ما می‌گویند اعتماد نکن اما اتفاقی که در اینجا می‌افتد درست برعکس این مساله است.

امیرحسین پسندیده: پیش از شروع اجرا اضطراب این را داشتم که مردم پس از دیدن اجرای ما چه فکری خواهند کرد. به‌طوری که از بازخوردهای تماشاگران می‌ترسیدم اما اکنون با نتایج جالبی مواجه شدم.

پاسخ برخی اعضای گروه «نقطه ویرگول» پیرامون تاثیر این اجرا در زندگی تئاتری‌شان خواندنی است.

امین موحدی‌پور: به نظرم اولین لازمه ادامه دادن در این راه و در واقع ادامه دادن به زندگی تئاتری گروه داشتن و گروه شدن است، گروه «نقطه ویرگول» می‌تواند شروع بسیار خوبی باشد.

فرشته رازقی: هر وقت به یاد این می‌افتم که پس از اتمام این اجرا ما ازجمله اعضای یک گروه مشخص هستیم حس اطمینان و امنیت به من می‌دهد که بسیار لذت‌بخش است.

میثم میرزایی: در این تجربه نکات بسیاری یاد گرفتیم که در دیگر جاها به ما یاد نمی‌دهند و بهتر است بگویم تاکنون یاد نگرفته بودیم، انرژی‌ای که بین ما ایجاد شد و حضورمان در صحنه گویای این واقعیت است.

مهراد ماکویی: ما به واسطه زمان طولانی‌ای که با هم بودیم و تمریناتی که پشت سر گذاشتیم با واقعیت‌های مفهوم تئاتر با تمام سختی‌هایش آشنا شدیم و پیدا کردن راه‌های مواجهه با آن از جمله تاثیراتی است که گذاشته است.

شهاب عباسیان: مهم‌ترین اتفاقی که در این تجربه، مسیر زندگی تئاتری ما را شکل می‌دهد «بازی نکردن» و «خودمان بودن» است و مساله بعدی هم این است که من در حال حاضر یک گروه دارم.

ساناز باقری: من از شروع تمرینات و ورک‌شاپ تاکنون چیزهای زیادی راجع به بازیگری یاد گرفتم که در کلاس‌های دانشگاه نیاموخته بودم.

این مساله باعث شد تا ایرادات خودم را بشناسم و سعی در برطرف کردن آنها کنم.

امیرحسین پسندیده: این اتفاق یک نقطه شروع برای ما است و هنوز به پایان نرسیده. بهتر است بگوییم تازه آغاز شده، ما کارهای زیادی برای انجام دادن داریم زیرا دارای یک گروه هستیم.

به نظر شما آروند دشت‌آرای تا چه میزان در شکل‌گیری این پروژه و همچنین جایی که گروه هم‌اکنون به آن رسیده یاری‌رسان بوده است؟

نرگس سعیدی‌نژاد: این مساله مهم را که ما تبدیل به یک تیم و گروه شده‌ایم مدیون او هستیم.

فرشته رازقی: با توجه به اینکه من در دانشگاه رشته کارگردانی می‌خوانم در طول تمریناتی که داشتیم نکات زیادی مربوط به کارگردانی از او یاد گرفتم.

صبا ایزدپناه: به نظرم او در یک فاصله زمانی یک ساله تمامی ما را شناخت و متوجه نقاط قوت و ضعف ما شد و نتیجه این اتفاق مشخص شدن جایگاه درست هر کدام از ما در این اجرا بود.

نگین تبرا: به نظرم او به همان اندازه که در طول کار نظم و انضباط ایجاد می‌کند اعضای گروه را آزاد می‌گذارد و باید بگویم همین مساله باعث می‌شود این نظم ایجاد شده و هر روز بیشتر تبدیل به یک گروه شویم تا کار پیش رود.

علی خلعتبری: او می‌توانست در این پروژه از چهره‌ها استفاده کند اما به ما اعتماد کرد که از این بابت بسیار متشکرم.

مهراد ماکویی: من در این پروژه و کارگروهی از او دوست داشتن و دوست داشته شدن را یاد گرفتم که برایم بسیار باارزش بود.

شهاب عباسیان: به نظرم هیچ‌کس چنین جراتی نداشت که با جوان‌هایی کار کند که تجربه‌یی ندارند او از بازخوردها یا حتی فروش نکردن نمایش نترسید که به نظرم این مساله بسیار مهمی است.

امین یزدانی‌نژاد: من در گروه کارگردانی حضور دارم به دلیل اعتمادی که او به من داشت توانستم جایگاه بالاتری در این راستا داشته باشم و از این بابت سیار خوشحالم.

از اتفاقات جالبی که در حین اجرای این نمایش با آن روبه‌رو می‌شویم ارتباط‌هایی بود که بین بازیگران و تماشاگران رخ می‌داد. برخی آنها با نکات جالب توجهی از این رویدادها روبه‌رو شدند.

مهراد ماکویی: در یکی از شب‌های اجرا دو زن در کنار هم نشسته بودند من روبه‌رویشان بودم و آنها در یک موقعیت خاص و مشترک قرار داشتند و یکی از آنها گریه می‌کرد و دیگری می‌خندید. از دید من که هر دوی آنها را می‌دیدم این اتفاق بسیار جالب بود.

نگین تبرا: یک بار با یک دخترخانم به شدت چشم در چشم شدیم. این اتفاق همین طور ادامه داشت تا جایی که به هیچ عنوان نمی‌خواستم چشم از او بردارم. اگر مجبور نبودم تا در صحنه کاری انجام دهم آنقدر به این بازی نگاه ادامه می‌دادم تا ببینم در نهایت چه اتفاقی می‌افتد.

دیبا خاتمی: یک شب پدرم به دیدن نمایش آمد بارها خواستم با او ارتباط دیداری برقرار کنم اما او به هیچ عنوان مرا نگاه نمی‌کرد و گویی نگاهش را از من می‌دزدید!

هدف اصلی آروند دشت‌آرای در مقام طراح و کارگردان این اثر نمایشی به واقع چه بوده است؟

آروند دشت‌‌آرای: ما بر مبنای یک طرز فکر دور هم جمع شدیم که همدیگر را با ضعف‌ها و قوت‌هایی که داریم بپذیریم و به نظرم این موضوع اصل اول یک کارگروهی به حساب می‌آید. اولین و مهم‌ترین مساله‌یی که هر گروه را شکل می‌دهد همان هدف مشترکی است که همه برای آن دور هم جمع می‌شوند و تصمیم به شروع یک کار می‌گیرند.

تلاش‌هایی که اعضای گروه «نقطه ویرگول» تاکنون داشته‌اند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

آروند دشت‌‌آرای: به نظرم آنها راه زیادی در پیش دارند. اما خوشبختانه با این تمرین‌ها به نوعی اولین پایه‌های یک آینده روشن را ساختند و اگر باهوش و زیرک باشند، می‌توانند گروه «نقطه ویرگول» را به یک گروه موفق تبدیل کنند. به نظرم این اتفاق ادامه‌دار خواهد بود عقاید و نظرهایی که اعضای این گروه در رابطه با من و کاری که من انجام داده‌ام دارند تنها دلیلش این است که من تنها و فقط طرز فکری داشتم که روی آن ایستادم. در واقع بهتر است بگویم اتفاقی که هم‌اکنون شاهد آن هستیم و اجرایی که شکل گرفته است نتیجه ایده من و پایمردی خود اعضای گروه است که تلاش و تمرین کردند و اکنون نتیجه آن را دریافت کرده‌اند. آنها فراز و نشیب‌های زیادی را از سر گذراندند و به واقع تمرینات سختی را پشت سر گذاشتند. برخی سختی‌های کار و در واقع برخی همین فراز و نشیب‌ها را گاه خودم به عمد برای آنها ایجاد کردم تا ببینم چه نتیجه‌یی می‌دهد. در واقع قصدم این بود که با ایجاد این سختی‌ها و فشارهایی که در تمرینات به آنها وارد کردم آنها را وادار به رفتن کنم یعنی از تئاتر به نوعی دورشان سازم زیرا می‌دانستم که خود تئاتر و شرایط کار در تئاتر تا چند وقت دیگر به نوعی سرخورده‌شان می‌کند و ترجیح می‌دادم این اتفاق نیفتد اما تعدادی که ماندند قصد کار کردن داشتند در واقع آنها ماندند تا حق‌شان را بگیرند.

این عقیده از همان کارگروهی کردن نشات می‌گیرد؟

آروند دشت‌‌آرای: بله به نظرم اگر قرار باشد ما تئاتر کار کنیم فقط از این طریق موفق خواهیم بود فقط با داشتن گروه و کارگروهی کردن و بهتر است بگویم سوپراستار نشدن و تئاتر واقعی کار کردن می‌شود پیش رفت. اتحاد داشتن در گروه و همکاری به شکل تیم ورک‌ در نهایت گروه را به جایی می‌رساند که از یک فضای واقعی تئاتری انتظار می‌رود. تمامی این تفاسیر نتیجه‌اش همین اتفاقی که در این اجرا می‌افتد می‌شود. به این معنی که همه با هم بساطی را پهن و پس از آن همه با هم آن را جمع می‌کنند. تمریناتی که اینجا انجام شد و شکل گرفت شاید به نوعی متفاوت از چیزی بود که در جاهای دیگر تمرین و انجام می‌شود. ما در این نمایش نه روی عضلات بدن و صدا بلکه به نوعی روی فرهنگ‌مان کار کردیم و نتیجه «بین خودمان باشد».

http://www.etemaad.ir/Released/92-10-18/251.htm
رسول حسینی این را خواند
مریم محمدی و Anny7 این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید