در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | سید مهدی موسوی: پر رنگ از یک کمرنگ ویژه روز غدیر و عیدی برای دوستان مجازی - بایس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 01:07:42
پر رنگ از یک کمرنگ

ویژه روز غدیر و عیدی برای دوستان مجازی

- بایستید... بایستید... باید بازگردید... محمد همه را فراخوانده است!

- به کدام سمت باید برویم برادر؟

- به غدیر خم... من می‌روم تا به دیگران هم خبر بدهم...

سال حجه الوداع بود، آخرین دیدار بزرگ حضرت محمد(ص) با مسلمانان. اعمال حج تمام ... دیدن ادامه ›› شده بود و کاروان‌ها عازم دیار خود بودند. به پیامبر از سوی خداوند وحی شده بود تا برای اعلام خبر مهمی همه را در منطقه‌ای که به غدیر خم معروف بود جمع کند. بیش از 120 هزار نفر آمده بودند... بله 120 هزار نفر با اولین امام شیعیان بیعت کردند... اما به 2 ماه نکشید که از آن جمعیت کثیر اندک یارانی بیش نماندند... همه چیز را فراموش کردند و پس از رحلت پیامبر، علی(ع) را تنها گذاشتند.

***

نویسنده به اینجای نوشته که می‌رسد ناخودآگاه گونه‌هایش خیس می‌شوند و وقتی دوباره متن کوتاهش را مرور می‌کند و به کلمه‌ی تنها می‌رسد یاد بدبختی‌های خودش می‌افتد و با صدای بلند از ته دل آه و ناله سر می‌دهد...

- چی شده؟ کسی چیزیش شده؟ بازم داری چت می‌کنی؟

- هیچی... داشتم وبلاگم را آپدیت می‌کردم... آشغال رفته توی چشمم!

- واه!

نویسنده که تازه فهمیده زیادی احساساتی شده و دلش برای خودش سوخته است، دوباره کیبرد را جلو می‌کشد و شروع به نوشتن می‌کند. اما هر چه به اول و آخر جملاتی که برای غدیر نوشته است نگاه می‌کند، نمی‌تواند داستان را بیش‌تر از این تعریف کند، نه اینکه نمی‌داند، خجالت می‌کشد... خجالت می‌کشد بیش‌تر از این از داستانی بگوید که خودش یکی از همان «فراموش‌کاران» است...

ای بابا... انگار یادم رفته امروز عید است، همه‌اش که شد غم و غصه... یک وقت یک نفر از اینجا رد بشود دلش نمی‌گیرد؟ بگذریم... غم و غصه‌های این نوشته مثل همیشه مال خودم، اما برای توی خواننده حرف دیگری دارم... می‌خواهم از داشته‌ها و خوبی‌ها و عشق و عاشقی‌ها بگویم:

***

داستان خانه‌ای برای 2 نفر
به دلیل طولانی شدن متن، برای خواندن ادامه بر روی لینک زیر کلیک کنید:
http://kamrang.blogfa.com/post-25.aspx
سلام،

عیدتان مبارک...

بسیار متشکرم از عیدی...بسیار لطف کردید،ممنونتونم :)

خجالت می‌کشد... خجالت می‌کشد بیش تر از این از داستانی بگوید که خودش یکی از همان «فراموش‌کاران» است..." :((((

قلمتان پایدار و دلتان شاد

*یا علی*
۰۴ آذر ۱۳۸۹
عید همه دوستان مبارک باشد...
به امید دیدار
۰۴ آذر ۱۳۸۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید