گفتی بگوی عاشق و بیمار کیستی
من عاشق توام تو بگو یار کیستی
هر شب من و خیال تو و کنج محنتی
تو با که ای و مونس و غمخوار کیستی
من با غم تو ای یار، به عهد و وفای خویش
ای بی وفا تو یار وفادار کیستی
تا چند گرد کوی تو گردم دمی بپرس
کاینجا چه می کنی و طلبکار کیستی
جامی مدار چشم رهایی ز دام عشق
اندیشه کن ببین که گرفتار کیستی
جامی