درباره نمایش تکاندهنده «عامدانه، عاشقانه، عاقلانه»
3 ضربه مشت از روبهرو
حمیدرضا صدر
سه زن در زندان به اتهام کشتن. سه زن در محبس. زن بهعنوان قاتل سریالی. زن بهعنوان معشوقه قربانیشده. زن بهعنوان حافظ حرمتش. سه زن که دو تایشان اعدام شدهاند. زن خبرنگار شخصیت پیونددهنده سه زن قاتل و عامل کندوکاو در توصیف شخصیتهاست. صحنهپردازی استیلیزه با دیوارهای شیشهای که جابهجا میشوند هزارتویی برای زنان ساختهاند بسیار بزرگتر از زندانی که در آن روزگارشان را سپری کردهاند. فضایی بیرنگ و مصروع که آنها را محاصره کرده و به بند کشیده است.
هر سه زن از طبقات پایین جامعه میآیند و میکوشند پا به میدان بگذارند و کمی نفس بکشند اما در دام دنیایی خشن با قواعد مردانه گرفتار میشوند. سه زن رنجدیده که وسیله دفاعیای جز سادگی زنانهشان برابر اجتنابناپذیر بودن شرایطشان ندارند که آن هم به هیچ گرفته شده. هر سه زن نمونه زنانی هستند که از درک موقعیت خود یا دگرگونکردن آن عاجزند و به سوی شرایطی رانده میشوند که آنها را له میکند. روح اثر، روحی زجردیده و ملتهب و گاهی جنگجویانه و گاهی کینهتوزانه است، آکنده از نیش به مردمان اینجا خلاصهشده در خوانندههای خنثای روزنامههای اطراف صحنه و همینطور نشسته روی صندلیها برابر آنها. اعترافهای سه زن رفتار اجتماعی این سوی دیوارها را نشانه میروند. مردمان خنثی و ناظر را.
نمایش تکاندهنده «عامدانه، عاشقانه، عاقلانه» از ساناز بیان در تالار شمس،
... دیدن ادامه ››
اثری درباره مخاطرات زنبودن هم هست. در توصیف مخاطرات احساساتیبودن. حالتهای گیج فروغ قجابگلی در قالب زنی که کشتن برایش آسان شده، برخلاف ظاهر شوخوشنگش تلخ است. لبخندهای غمگنانه نسیم ادبی در نقش زنی که قربانی وفاداری به مردش شده نیشدار و زهرآگین. نرمش لهجهای بهاره رهنما در نقش زنی با سرشت ساده، احتمالا بهترین بازی او را رقم زده. سهیلا صالحی در نقش خبرنگار ایستاده آن پشت و آن اطراف، بازتابنده کنجکاوی تمامنشدنی زنی است که میخواهد پاسخی برای پرسشها پیدا کند و پیدا نمیکند.
در پس این نمایش صدای شاعری میآید که تباهی و بیخبری دنیایی را ملامت میکند. ملامت میکند و میداند دستش به جایی نمیرسد. مثل شخصیتهایش.