در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مرتضی سلطان: ... و تو اسمش را بگذار "چرت نامه" و چه خوش گفت مرتضا سلطان " تیا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:01:17
... و تو اسمش را بگذار "چرت نامه"

و چه خوش گفت مرتضا سلطان " تیاتر برای من آیین است و صحنه قربانگاه "

تیـــــــــــــارت فــــرا موش شدهـــــ :
( 1 )
بعد صد ها سال از عمرمان
چه مهم اســت تیــــــــــــــــاتر
چه فایده دانستن نمایش در ایران
چه فایده ساختن افرا افول یا ناگهان عباس نعلبندیان (!)
اصلن ... دیدن ادامه ›› چه فایده دارد که بدانیم " محمود " که بود ( محمود استاد محمد
رادی بیضایی مفید حتا " سعدی " که بود ( سعدی افشار
بگذریمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

گویـــــــــــــــا
گویا همه مان یادمان رفته
که عمریـست نقال قصه ها به خانه اش در ناکجا آباد رفته
دگر چند سالی می شود
که بیضایی هم در سالن هایمان اجرا نرفته
انگار که روح تیاتر در سرزمین مادری مان مرده
راستی یک مژد ـه : بزودی در یک ساتن دیگر هم پلمپـه !!!!!!!! ( خانه نمایش 2 )
____________________________________

در شلوغی پست مدرنیته گم شد چیزی به نام مذهب اسطوره
آیین سنت تعزیه تماشا معرکه
خدا شاهـده
حتا شخصیت سیاه هم شده برامون خاطره
زکّی ...
دیگر حتی حاجــــــــــی فـــیروز ها هم
با سیلی صورتشان را سیه نگه داشته اند
و از روی نداری پیدایشان می شود
تا مبادا فردا روزی ننه سرما گله کند.....

……………………………………………………………………

( 2 )
بعد صدهاسال از عمرمان
در کافه تیاترشهر هم دگر جایی برایمان نیست
درونش هم احتمالن چیزی بجز چاییس
شاید کافی میکس با اندکی چیپس..!

بعد صدها سال از عمرمان
دگر یادی ز رادی نیست
مرحبا نمره فراموشی همه مان بیست

بعدها
بعدها هر چه باشد دگر شادی نیستـــــــ
دگر هیچ شکـــــــــــــــــــی نیست که
کودک 20 ساله در قنداق هم سیــــــــــگاریست
سبک مورد علاقه ش رئالیسم کلاسیسم شاید هایپرئالیسم....

"""""""
بعد صدها سال از عمرمان
تیاتر های تهران همگی شلوغ است
که احتمالن ردیفی از آن هم خالیستــــــــــــــ


و در پایان آویزه گوشمان شود حرف محمد چرم شیر
بدانیم که روی شانه چه کسانی نشستیم""



از: تیارت نامـــــــــــــــه