کوتاه درباره نمایش گرامر / حسین برفینژاد
" معلق در مرز رفتن و ماندن"
یک اجرای چند اپیزودی و مرتبط در یک کلاس آموزش زبان که با تکیه بر موضوع یادگیری گرامر زبان با احتمال مهاجرت، می پردازه و وارد لایه های ذهنی دو جوانی می شه که با چالش مفاهیم و کلمات زبان مورد نظر (در اینجا انگلیسی) و انطباقش با احساسات، رفتارها، تصمیمها، آرزوها، دلهرهها، حسرت، دلتنگی، عشق و بسیاری دیگر در زبان مادری و محیط فرهنگی و زیستی، وضعیتی را ترسیم می کند که شاید بسیاری از کسانی که قصد مهاجرت دارند با آن درگیرند.
نمایش از بْعدی به این شرایط می پردازه که بیشتر مبتنی بر تصمیمی اجباری بر مهاجرت هست بهمین دلیل فضایی که ایجاد میشه بیشتر با نوعی برانگیختگی احساسی، اندوه و نارضایتی همراه است.
بازی دو بازیگر اجرا اندازه و درست است. فائزه یوسفی را پیشتر در اجرایی تک نفره و مونولوگی دیده بودم که نشانی از طی مسیر حرفهای او در تئاتر دارد.
" گرامر" نمایشی جمع و جور با سویههایی از روانشناسی و جامعه شناسی، با جملات و کلمات انگلیسی ساده و قابل فهم، اشتراک تجربه ایست از فضای ذهن مغشوش با هزاران سوال و تردید و ناشناختگیهایی که برای یک جوان در آستانه مهاجرت مطرح است و بدون شک واقعی و قابل لمس.
این نمایش"کمدی و مفرح" نیست، بنابراین برای طرفداران کمدی، دقیقتر باید انتخاب شود.