قدم زدن روی سنگفرش خیس با اکبر رادی...
(نیم نگاهی به نمایش شب روی سنگفرش خیس به کارگردانی هادی مرزبان و نویسندگی زنده یاد اکبر رادی)
بعد از نمایش هایی نظیر پلکان، آهسته با گل سرخ، هاملت با سالاد فصل، آیینه قلمدون، باغ شب نمای ما، ملودی شهربارانی، لبخند با شکوه آقای گیل، خانمچه و مهتابی و... شب روی سنگفرش خیس دوازدهمین کاری است که هادی مرزبان از زنده یاد اکبر رادی بر روی صحنه می آورد. شاید متون نوشته شده دهه 60 و 50 اکبر رادی برای خیلی ها نوستالژیک و بیداری خاطرات باشد اما حالا سوال اینجاست ما که تازه در آن دهه چشم باز کردیم و تازه اواخر دهه 70 رادی را نصفه و نیمه
... دیدن ادامه ››
شناختیم چرا با این فضای ساخته شده توسط رادی (خالص ایرانی) ارتباط برقرار می کنیم و آدمهای نمایش او را با خود عجین می بینم.
شب روی سنگفرش خیس یکی از مهمترین کارهای اکبر رادی است ولی بهترین کار او نیست و شاید که نه، حتما می توان گفت تمام کارهای رادی مهم هستند (به غیر از آهنگ های شکلاتی که شاید اصلا نباید رادی آنرا می نوشت)
بازتولید نمایش شب روی سنگ فرش خیس بعد از گذشت 13 سال آن هم در ایرانشهر (توجه کنیم که سه سال و اندی از افتتاح تماشاخانه ایرانشهر می گذرد و رادی این دردانه نمایشی ایران تازه با نمایشنامه های خود به تماشاخانه ایرانشهر می آید) را باید به فال حضرت نیک گرفت و تازه باید دعا به جان آن مدیر یا آن کسانی کرد که تماشاچی فست فودی این دوره با 150 دقیقه نمایش روبرو می کند و ...
به هر حال سالن شماره یک ایرانشهر این روزها زیر پای بهزاد فراهانی، فرزانه کابلی، فردوس کاویانی، علی رامز، بهرام ابراهیمی، ایوب آقاخانی و... چرخ می خورد که فارغ از هر بحث و جنجالی باید به مرزبان دست مریزاد گفت که تئاتر و نیروهای تئاتری خرج صحنه می کند نه از عروسک های چینی سینما که در صحنه به اندازه پلک جفت کردنی ترک می خورند و تا اجرا دو رقمی نشده آنها هم فید می شوند آنهم به بهانه قرداد با پروژه های تصویری... (که این مطلب برای خودش هزار صفحه حرف دارد)
چند وقت پیش استاد محترمی درباره مرزبان و اجراهای متون رادی گفته بود که وقت آن رسیده است مرزبان از رادی و فضای کاری او دور شود که شاید این جدایی و دوری او را به رادی نزدیک کند! حالا سوال اینجاست که آیا می شود وارد این دنیای آبی و مه آلود شد و با آن زندگی کرد و از آن دور شد؟ چطور می شود رادی را با متن ها کم نظیرش رها کرد؟! هادی مرزبان چندباری از رادی دور شده که تجربه هایی با امیر دژاکام، ایوب آقاخانی، پرویز زاهدی و ... داشته که در هیچکدام از آنها موفقیت هایی را که با متون رادی داشته کسب نکرده که مرزبان ماندگاری در صحنه را الحق مدیون بزرگ مردی به نام اکبر رادی است وخلاص...
رادی چند سال پیش درباره همکاری با مرزبان و اجراهای جفت جفت او در صحنه های مختلف اینطور گفت که هادی مرزبان برای نمایشنامه های من واقعا استخوان خرد کرده، اما اجر کمی برده، مرزبان خودش را پای نمایشنامه هی من پیر کرده است...
در مورد کارهای پیوسته هادی مرزبان و اکبر ردای می توان به این سوال رسید که چرا کارگردان های دیگر سراغ متون ایرانی نمی روند؟! (البته به غیر از عباس جوانمرد و رکن الدین خسروی... قبل از انقلاب و مسعود دلخواه و میکائیل شهرستانی و... بعد از انقلاب) مگر رادی کارکردن مالیات بر ارزش افزوده دارد که کارگردانان سراغش نمی آیند؛ چطور هر کارگردانی در رزومه خود به زور هم شده یک اثر از بکت و چخوف را میچپاند و رادی که برای خودش هم چخوف بود هم بکت از نوع ایرانی... جایی ندارد!! که تاسف...
حالا نسل امروز و پیش رو دلشان می خواهد در مه بخوان، آینه قلمدون، پایین گذر سقاخانه، شب به خیرجناب کنت و منجی در صبح نمناک (6 ساعته) را روی صحنه ببینند...
شاید تنها این نکته باشد که باید قدر هادی مرزبان و گروهش را بدانیم که رادی را زنجیر وار ادامه می دهد. او هر چند در بعضی موارد یعنی همین اجرای 2 سال پیش خانمچه و مهتابی و شب روی سنگفرش خیس ناشیانه عمل کرد و یا حتی هم در صحنه با دراماتورژی کار را خراب کرده (صحنه تجاوز در شب روی سنگفرش و کارهای عجیب و غریب در خانمچه و مهتابی که دلخواه با دراماتورژی، خیلی درست آنرا روی صحنه آورد)
به هر حال پای متون رادی باید عرق ریخت نه اینکه... و به دیدن اثر رفت و در لابی ایرانشهر بگوییم مرزبان است دیگر! مرزبان تکراریه! بازم یه کار طولانی از هادی مرزبان... و چه و چه و چه...
پس، این روزها باید فرصت را مغتنم بشماریم و به دیدن شب روی سنگفرش خیس در تماشاخانه ایرانشهر برویم، باید بازی بی بدیل بهرام ابراهیمی در نقش "دکتر ملک شاهی" و ایوب آقاخانی در نقش "فرهاد آرمین" دیده شود... تنها حسرت بزرگ این اجرا نقش اول یعنی نقش "دکتر غلامحسین مجلسی" است که بهزاد فراهانی عزیز آنرا ایفا می کند، نمی دانم چه بر سر او آمده که صلابت گذشته اش را ندارد. بزرگی آن لبخند باشکوه آقای گیل در سال 1386 در سالن اصلی تئاترشهر یا بازی ویران کننده او در "موسیو ابراهیم و گل های قرآن" را ندارد، حالا به هر حال شب روی سنگفرش خیس با تمرناتی حدود یک ماه و نیم تا پایان مرداد ماه روی صحنه است و با این اوصاف که برای متن ترجمه و بیگانه نه تنها دست و پا بل سروکله هم می شکنند. متن رادی به این زودی ها دیگر تکرار نمی شود پس از شب روی سنگفرش خیس و اکبر ردای نگذرید زیرا تکرار نمی شود...
کهبد تاراج...تئاتربازها
گرمای 91