ازتو مهربانتر کیست که دردهایم را با او در میان بگذارم و
زخمهای دلم را پیش رویش بشمارم ؟ .......
از تو آئینه تر کیست که هزار توی روحم را به من نشان دهد،
بی آنکه سرزنشم کند؟.........
در روزهایی که ابرها بی وقفه بالای سرم راه می روند،
جز تو چه کسی زیر درخت می ایستد و برایم ترانه می خواند؟ .....
در شبهایی که ماه
... دیدن ادامه ››
و ستارگان و آتشکده ها و
فانوسها هر یک به سویی می گریزند،
جز تو چه کسی شمعی در دلم روشن میکند؟......
خوب من .....
مرا به خاطر همه نامه هایی که برای تو ننوشتم ،
ببخش !......
مرا به خاطر همه آوازهایی که برای تو نخواندم ،
ببخش !....
مرا به خاطر همه لبخندهایی که زندایی کردم و از تو دریغ داشتم ،
ببخش !....
مرا به خاطر آغوشی که از تو دریغ کردم ،
ببخش !....
من میتوانستم در یک بعداز ظهر زیبا شاخه گلی به تو هدیه دهم ،
اما پاییز اجازه نداد....
من میتوانستم
در یک صبح تازه سرم را روی شانه هایت بگذارم و گریه کنم ،
اما غرورم اجازه نداد ....
من میتوانستم
عشق و معانی واقعی زندگی را با تمام وجود درکنارت احساس کنم ،
اما .....
بهترینم ...
صدایم را ببخش ! لبهایم را ببخش ! اشکهایم را ببخش !....
از تو مهربانتر کیست که سرگذشت دستهایم را برایش بنویسم و
از فاصله ها گله کنم ؟...
از تو آئینه تر کیست
که قامت بر قامتش بایستم و احوال دلم را بپرسم !.....
از تو مهربانتر کیست ای مهربان؟؟؟....
از: ناشناس