مثل همیشه....
حافظ را باز میکنم و
تو به افسانه ها فکر میکنی...
عادت کرده ام به دیدن شعر در دستانت
و دستانت....
غزل ها را پشت هم میخوانم
تو آرام پلک می زنی
و من مبهوت آهنگ سکوتت هستم...
....واژه ها را به معنا میکشی
میان پیچ و خم کوچه های شوریدگی رقصان می شوی
ومن به تماشای قامتت سخت ایستاده ام
و چه مستانه دلتنگ میشوم...
از: الهام