ابتدا ببینیم نویسنده نمایشنامه کیست. پدر نویسنده مسئول بخشی از جوانان هیتلر بوده و حتما پدرش کارهایش را برای پسرش توجیه میکرده که کشتن مردم در جنگ برای نجات کل ملت آلمان لازم بوده و این در ناخودآگاه فرزند باقی مانده و به این نمایشنامه ختم شده است.
جدا از مباحث فلسفی و حقوقی مطرح شده در نمایشنامه دو موضوع را میبینیم که در نمایشنامه ذکر نمیشود یا بدان پر و بال داده نمیشود.
۱. وزیر دفاع تا این موضوع هواپیماربایی را میفهمید که مقصدش استادیوم است میتوانست سریعا پدافند غیر عامل را خبر کند تا هم ورزشگاه را تخلیه کنند و هم کادر درمان حاضر باشند تا مجروحان را در اسرع وقت اگر بتوانند نجات بدهند.
۲. خود جناب سرگرد شلیک کننده میتوانست تیری هوایی روی استادیوم شلیک کند تا استادیوم تخلیه شود، هر چند اینکار هیجان بالایی نداشت و حس قهرمان شدن را که در بسیاری از نظامیان است ارضا نمیکرد. حتا میتوانست بجای شلیک موشک به هواپیما از تیربار تیری به هواپیما شلیک میکرد تا بخاطر نقص فنی هواپیما در جایی در مسیر فرود آید.
در ضمن یاد و خاطره کشته شدگان هواپیمای اکراینی که در آن هیچکس محکوم نشد گرامی باد!